בסרט, ארבעה אנשים, שמייצגים (במקרה) רבדים שונים בחברה האיראנית, מקבלים צ'ק שמן שמאלץ אותם להעביר ביחד את הזמן עד שייפתח הבנק.
והנה רשימת ביטויים חשובים להבנת הסרט (מן הסתם תלמיד פרסית ממוצע לא יבין כל מילה, אבל צריך לדעת להבין סרטים גם בלי להבין כל מילה).
01:58
اینجا تهرونه بشکن / قند فراوونه بشکن
این یه شعر قدیمی است. در ایران رایج بوده که قند کله می خریدند و خودشان می شکستند برای مصرف کردن و نوشیدن چای
—
02:11
– هووو derogatory way to call someone that I do not know his/her name یابو mule مگه کوری؟
– خفه شو! گاوهاشو فروخته است آمده شهر نیسان خریده Nissan van
——
02:40
پاسور … Play cards – در جمهوری اسلامی این بازی که به پاسور یا ورق هم معروف است ممنوع است.
—-
03:12
دربست : وقتی می خواهی تاکسی بگیری و در راه کس دیگری را سوار نکند باید بگویی دربست!
—
03:23
از کت و کول و کمر افتام. Getting tired very much
—
04:06
گمرک gomrok
نام یک میدان در تهران – مرکز و جنوب تهران – واژه گمرک یعنی Customs
اتیمولوژی اش هم از Comercium لاتینی و از راه ترکی.
———
06:10
به جای ظامی شقی cruel
نشسته عالمی تقی a humble learned man
——-
07:30
… کجا سنبه پر زور است… : کجا می توانم از توانایی ام برای انجام کاری بهره ببرم.
—–
10:00
هرچی سنگه، واسه پای لنگه.
تمام مشکلات همواره و فقط برای آدم های بیچاره پیش می آید.
——–
13:40
حاج آقا عزت عالی مستدام.
عزت عالی مستدام.
Your glory be everlasting
—-
15:10
آخیش! طفلک معصوم
Alas, the poor innocent
—-
دنده صد تا یک غاز : رانندگی تاکسی – در فرهنگ ایران این کار، خیلی پایین است و بی ارزش
یعنی صد باره که دنده را عوض کنی shifting gears به اندازه یک غاز duck پولی به دست نمی آوری.
البته این برای خیلی قدیم معنی داشت الان یک غاز خیلی گران تر از این است.
—
21:48
چرتکه انداختن : contemplating
چرتکه abacus
—-
قشرقرق gheschgheregh
Troubles
—-
مرصع پلو
http://www.gourmand.ir/node/6302
—-
36:44
تا حالا که بود تر ابی : تا حالا که فقط پسر باباش بود. (رجیستر مذهبی)
_____
39:40
قُپّی اومدن : show off
—-
قاچ زین اسب
Pommel of horse saddle
——-
48:40
خوب خوابیدید یا ثقل تخم مرغ کار دستتون داد.
آیا تونستید راحت بخوابید یا به خاطر سنگین و سخت بودن گوارش تخم مرغ راحت نخوابیدید.
—-
فرستادن کسی به دنبال نخود سیاه :
—-
جلدی بر می گردیدم.
Asap we will back
—
مادر خرج شدن : to be a banker keep and spend money
—-
تلخکی : opium
آبکی : alcoholic beverage