اندکی همت، سحر نزدیک است
نکاتی برای تظاهرات اول اسفند، در شب هفتم کشته شدن شهدای ۲۵ بهمن
در مورد تجمع اول اسفند از آنجایی که میدانی مشخص نشده، میادین اصلی که راه در رو دارند را در نظر بگیرید مثل میدانهای ولیعصر، انقلاب، هفت تیر، ونک، تجریش، فاطمی، شهرک غرب، محسنی …
میدان آزادی اصلاً توصیه نمیشود به جهت بزرگی و نداشتن راه دررو. "فردا همه میدانها آزادیست"
این مربوط به ساعت ۳ است با تاریک شدن هوا میتوان به سمت میادین فرعی تر مثل سعادت آباد، هفت حوض و فلسطین … هم رفت. نداشتن یک مکان مشخص موجب پخش شدن نیروهای سرکوبگر و سردرگمی آنها میشود اما باید مواظب باشیم که موجب سردرگمی ما نشود…. حتماً سر ساعت ۳ حضور پیدا کنید تا هسته اصلی تجمع سر ساعت شکل بگیرد و کم تعداد بودن معترضین در رأس ساعت ۳ موجب عدم شکل گیری هسته اصلی و سرکوب کسانی بشود که سر ساعت آمده اند.
چند توصیه امنیتی برای حضور در تجمعات خیابانی
1- در هنگام شرکت در درگیریها سر و صورت خود را با ماسک های آلودگی هوا، عینک دودی، کلاه و یا شال گردن بپوشانید
2- در روز راهپیمایی، لباس و شلواری بپوشید که معمولا کمترآنها را می پوشید. رعایت این امر کمک می کند تا احتمال شناسایی شما از روی نوع و رنگ پوشش تان کمتر شود
3- در محله ای دورتر از محل خود وارد درگیری شوید. ممکن است نیروهای امنیتی با نشان دادن فیلم شرکت شما در درگیری به ساندیسخوران محل (کسبه یا اهل مسجد و …)، آنها را به راحتی از روی لباس یا قیافه شناسایی کنند.
4- در روز 25 بهمن مشاهده شده است که عده ای از سرکوبگران با قیافه های عادی وارد معترضین شده و ضمن هدایت جمعیت، به شناسایی فعالان و دستگیری آنها پرداخته اند. دورو برتان را بپایید و برای دویدن به کوچه هایی که نمیشناسید به همه اعتماد نکنید به ویژه آنها که آشکارا هدایت جمعیت را با شعار دادن یا به این سو و آن شو کشیدن مردم به دست می گیرند اینها ممکن است از نیروهای سرکوبگری باشند که برای شناسایی و به دام انداختن شما و ارد مردم شده اند.
5- در صورت پرتاب گاز اشک آور، اگر فرصت دارید و می توانید آن را با ضربه پا یا با دست (با کمک پارچه) به سرعت به سمت نیروهای سرکوبگر برگردانید و موقعیت خود را تغییر دهید. (دستمالهلی آغشته به سرکه را دریک کیسه پلاستیک توی کیفتان حمل کنید.
6- مکانهای عمومی و دولتی، مانند پارکینگها و یا ساختمانهای نیمه کاره و مخروبه یا درحال ساخت بهترین مکان برای استقرار جهت فیلمبرداری است. در صورت شناسایی چنین مکانهایی از روی فیلم، احتمال مواخذه مالک ساختمان بسیار کم است.
7- فیلم را از پشت جمعیت بگیرید تا صورت کسی معلوم نباشد. در صورتیکه کسی مشغول فیلمبرداری از روبروی جمعیت و چهره مردم بود به او شک کنید و زیر نظر داشته باشید تا اگر از نیروهای نفوذی سرکوبگران بود ادبش کنید و دوربینش را بگیرید. قبل از ارسال فیلمهای خود به روی اینترنت صورت مردم را تار کنید. برای اینکار نرم افزارهاییوجود دارد.
8- در هر موضعی چند نفر از دوستانتان را مسئول زیر نظر گرفتن اوضاع و مردم و سرکوبگران کنید. اینها نباید درگیر شوند و تنها مراقب باشند و تک تک افراد را زیر نظر بگیرید تا در صورت شناسایی افراد مشکوک در جمعیت یا فیلمبرداران ساندیسخور آنها را به مردم معرفی نماید…
اعلام موجودیت اتحادیه دانشجویان سبز دانشگاه های تهران در آستانه مراسم اول اسفند
بیانیه شماره یک و اعلام حضور در راهپیمایی سراسری
جرس: در آستانۀ مراسم بزرگداشت شهدای خیزش ٢۵ بهمن و تظاهرات سراسری سبزها در اعتراض به سرکوب های اخیر، گروهی از دانشجویان سبز دانشگاههای آزاد و سراسریِ شهر تهران، ضمن تشکیل و اعلام موجودیت «اتحادیه دانشجویان سبز»، از حضور فعال خود در راهپیمایی روز یکشنبه آتی (اول اسفندماه) خبر دادند.
به گزارش منابع خبری جرس، این دانشجویان در بیانیۀ شماره یک خود آورده اند:
ما دانشجویان معترض دانشگاه های تهران با وجود تمام محدودیت ها و جو امنیتی بر آن شدیم تا برای ادامه مبارزات در کنار ملت ایران از اعلام موجودیت اتحادیه سبز دانشگاه های تهران خبر دهیم تا در کنار انجمنهای اسلامی دانشگاه ها و دفتر تحکیم وحدت بتوانیم تحلیل ها و بیانیه ها برای اعتراضات جنبش سبز را نه فقط برای دانشجویان بلکه برای عموم مردم ایران ارایه دهیم. ما دانشجویان ضمن حمایت همه جانبه از مهندس میرحسین موسوی و شیخ مهدی کروبی در این بیانیه اول و اعلام موجودیت از تمام دانشجویان در سراسر کشور برای حضور در راهپیمایی یکم اسفند و گرامیداشت دانشجویان معترض کشته شده در ٢۵ بهمن دعوت به عمل می آوریم. در بیانیه بعدی که ساعاتی دیگر منتشر خوا هد شد تحلیل و راهکاری برای حضور گسترده تر برای اول اسفند خواهیم داشت.
اتحادیه دانشجویان سبز دانشگاه های تهران
(امیرکبیر، تهران، علامه، علم و صنعت، بهشتی، خواجه نصیر ،آزاد تهران جنوب، تهران شرق، علوم و تحقیقات، تهران مرکز) ٢٩ بهمن ٨٩
گفتنی است گروههای مختلفی از دانشجویان و فعالان دانشجویی دانشگاههای آزاد و سراسری دانشگاههای کشور نیز، ضمن اعلام حمایت از مراسم اول اسفند، از حضور فعال خود برای گرامیداشت نام و یاد شهدای ٢۵ بهمن خبر داده اند.
در پی سكوت معنادار احمدی نژاد در قبال 25 بهمن/ استراتژی جذب معترضان از سوی مشایی كلید خورد؟
این مسئله كه در برخی برهه های زمانی خاص همچون حوادث 25 بهمن جایگاه تندروها و میانه روها در اردوگاه اصولگرایی به طرز عجیبی تغییر می كند و برخی سكوت اختیار كرده و اعتدالیون مواضع تندتر می گیرند، از نقاط مبهم فضای سیاسی ایران است و شاید رفع این ابهام تنها با تحلیل زیركی احمدی نژاد و حلقه اطرافیانش قابل رفع باشد
سكوت معنا دار دولت و گردانندگان آن در ارتباط با حوادث 25 بهمن سبب ایجاد برخی گمانه زنی های انتخاباتی در فضای سیاسی كشور شده است.
به گزارش خبرنگار «آینده»، در حالی كه پس از حوادث روز دوشنبه تقریبا تمامی نقش آفرینان رسمی فضای سیاسی كشور به اتخاذ مواضع محكم در برابر معترضان پرداخته و حوادث مذكور را محكوم كردند و حتی برخی چهره ها نظیر ناطق نوری، حسن روحانی و محسن رضایی كه از سوی حامیان دولت با صفاتی همچون «خواص ساكت با مواضع دوپهلو» توصیف می شدند، صریحاً موضع گرفتند، سكوت معنادار احمدی نژاد و حلقه اطرافیانش همچون مشایی و بسنده كردن به برخی حرفهای كلی از جانب آنها، سبب شده برخی از تحلیلگران به این نتیجه برسند كه دولت با اتخاذ یك استراتژی حساب شده، به شكل زیرپوستی در پی جذب آرای معترضان در انتخابات آتی است.
عدم موضع گیری صریح دولتیها در قبال حوادث 25 بهمن در حالی صورت می گیرد كه تنها یك روز پس از اتفاقات فوق الذكر دكتر احمدینژاد طبق برنامه اعلام شده قبلی به طور زنده در تلویزیون با مردم سخن میگفت و اگر میخواست، میتوانست در پاسخ به سوال مرتضی حیدری، به موضعگیری صریح در قبال عملكرد معترضان بپردازد، ولی او هرگز آن طور كه مورد انتظار اصولگرایان بود، از خود واكنش نشان نداد.
احمدینژاد وقتی در معرض سوالی در این باره قرار گرفت، حتی از اطلاق صفت «بد» به معترضان خودداری كرد و ضمن بیان صحبتهای كلی، برخی افراد نقش آفرین در حوادث به وقوع پیوسته را غیرمطلع قلمداد كرد و در ادامه بحث را به اطرافیان خودش كشاند و به دفاع قاطعی از مشایی و رحیمی پرداخت و منتقدان اصولگرای دولت (نظیر طیف زاكانی، توكلی و…) را مورد انتقاد قرار داد.
این موضع دولت حتی واكنش روزنامه جوان را نیز برانگیخت و این رسانه كه از حامیان پروپاقرص احمدی نژاد است، در مطلبی با اشاره به این مسئله، این رویكرد احمدی نژاد را غیر قابل قبول دانست. این روزنامه تاكید كرد كه احمدی نژاد نباید انتقادات مجموعه های درون نظام نسبت به همكارانش را حتی اگر غلط هم باشند، با حوادثی كه ریشه در كشورهای استكباری دارند یككاسه كرده و با قیاسی نادرست به تشبیه این دو مسئله بپردازد.
دیشب هم درست همان زمانی كه تلویزیون فیلم كامل سخنان حجت الاسلام ناطق نوری علیه معترضان را پخش می كرد، مشایی در كنار سینماگران بود و گفت:"ما حوزهای موثر و فراگیرتر از سینما نمیشناسیم. سینمای ایران علیرغم تمام مشكلات، نشان داده زنده است و توانمند است و ادعا دارد كه میتواند به افقهای بزرگتری دست یابد.
در حالی كه وی قبلا صراحتا از طرف خود و احمدی نژاد با حكم جعفر پناهی كه از سوی دستگاه قضایی محكوم شده، مخالفت كرده بود، بازیگر فیلم "ندارها" نیز دیشب بار دیگر در شرایط بحرانی موجود به دفاع از پناهی هنگام دریافت جایزه پرداخت.
آنچه كه سبب تعجب اهالی سیاست شده، این است كه دولت و حامیانش كه به صورت عادی در میان اصولگرایان از طیفهای رادیكال محسوب می شوند، پس از اتفاقات اینچنینی، به یك باره تغییر رویه داده و افرادی همچون لاریجانی و محسن رضایی كه در میان اصولگرایان به میانه روی شهرهاند، در موضعگیری از دولتی ها پیشی می گیرند.
این مسئله كه در برخی برهه های زمانی خاص همچون حوادث 25 بهمن جایگاه تندروها و میانه روها در اردوگاه اصولگرایی به طرز عجیبی تغییر می كند و برخی سكوت اختیار كرده و اعتدالیون مواضع تندتر می گیرند، از نقاط مبهم فضای سیاسی ایران است و شاید رفع این ابهام تنها با تحلیل زیركی احمدی نژاد و حلقه اطرافیانش قابل رفع باشد، مردانی كه به نظر می رسد گاهی اوقات سیاستشان در چینش فضا چنان كارگر می افتد كه چه بسا دیگران خواه ناخواه در پازل تعریف شده آنان بازی می كنند و اهداف آنان را بر آورده می كنند.
البته این سناریو پرده های پیچیده تری نیز دارد، مطابق آنچه كه تاكنون به نیكی مشاهده شده و همگان بر آن صحه میگذارند، در میان كلی گویی احمدی نژاد و سكوت اطرافیان نزدیكش، افراد رده میانی و رده پایین حامیان دولت همچون برخی نمایندگان دولتگرای مجلس، مدام دیگر سیاسیون میانهرو همچون لاریجانی، رضایی، قالیباف و … را به دلیل سكوت در قبال معترضان مورد هجمه قرار داده و آنان را به بیبصیرتی متهم می كردند.
فشارهای برخی از حامیان دولت به سیاسیون دیگر در حالی گاهی اوقات به نتیجه می رسد كه معترضین به سكوت امثال رضایی و لاریجانی، ترجیح می دهند به سكوت امثال احمدی نژاد و مشایی معترض نشوند.
با بررسی این استراتژی پیچیده دولتگرایان طی ماههای پس از انتخابات و تحلیل جزء به جزء كنش های سیاسی نامبردگان، به نظر می رسد می توان نتیجه گرفت كه طیف حاكم بر دولت، برنامه ریزی جالبی را برای آینده كلید زده است. اصلی ترین شاخصه استراتژی چند بعدی اتخاذ شده، سكوت معنادار رئیس دولت و كاندیدای احتمالی مورد حمایت او -مثلاً مشایی- در قبال معترضان و فشار هوشمندانه به دیگر كاندیداهای رقیب برای موضع گیری آشكار و صریح در قبال معترضان است.
با از نظر گذراندن این نكته كه سكوت دولت در قبال معترضان تنها مختص برهه اخیر نیست و تقریبا از مدت زمانی پس از انتخابات 88 این رویكرد استراتژی اصلی دولت بوده است، می توان موضع گیری های دیگری نیز از اصولگرایان علیه این رفتار دولت سراغ گرفت. در ماههای نخستین پس از انتخابات اصولگرایانی همچون علی مطهری این رویكرد دولت را ناشی از زیركی احمدی نژاد دانستند و هدف آن را تبدیل دوگانه دولت-معترضان به دوگانه نظام-معترضان قلمداد كردند.
در ادامه نیز پس از اتفاقات عاشورای سال گذشته كه منجر به راهپیمایی 9 دی شد، حتی فردی همچون صفار هرندی نیز در قبال این رویكرد دولت واكنش نشان داد و از رئیس دولت خواست با توجه به اینكه تمام این اتفاقات در پی انتخابات ریاست جمهوری و انتخاب نامبرده به وقوع پیوسته، نسبت به آنها بی تفاوت نباشد و صریحا موضعگیری كند.
آنچه در این میان اهمیت دارد، این است كه اگرچه سناریوی زیركانه احمدی نژاد و مشایی تاكنون به نیكی جلو رفته و در میان كلی گویی و یا سكوت نسبی نامبردگان، برخی رقبای بالقوه همچون رضایی، قالیباف و لاریجانی به موضع گیری صریح در قبال معترضان پرداخته و حتی در موردی همچون رضایی، به كلی جایگاه خود را نزد معترضان از دست داده اند، اما پرده آخر این سناریو كه همانا گراییدن معترضان به سمت مشایی است، قدری دور از دسترس به نظر می رسد.
چرا كه اكثر معترضان متعلق به طیف متوسط شهری بوده و به همین اعتبار با رسانه هایی همچون اینترنت بیگانه نیستند، این است اكثر آنان از خط و ربط افراد و جریان های سیاسی اطلاع نسبی دارند.
هاشمی رفسنجانی راهپیمایی 25 بهمن را حرام خواند
علی اکبر هاشمی رفسنجانی رییس مجلس خبرگان رهبری راهپیمایی 25 بهمن را منشا آشوب و اغتشاش در کشور و به همین علت حرام دانست و همۀ جناح های قدرت اسلامی را به وحدت در مقابل بیگانگان فراخواند.
در پی صدور بیانیۀ هیئت رییسۀ مجلس خبرگان رهبری علیه میرحسین موسوی و مهدی کروبی و تظاهرات 25 بهمن ماه، علی اکبر هاشمی رفسنجانی رییس مجلس خبرگان در گفتگو با خبرنگار صدا و سیمای جمهوری اسلامی ضمن محکوم کردن راهپیمایی 25 بهمن ماه اظهار داشت که هر اقدامی که با قانون مطابقت نداشته باشد ضربه زننده به مملکت و خود انسان و به فتوای آیت الله خمینی حرام است.
علی اکبر هاشمی رفسنجانی در جای دیگری از اظهاراتش افزود که خروج از محور قانون کشور را به آشوب و اغتشاش می کشاند و همه می دانند که اکنون زمان طرد و دعوا نیست. رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام همه را به وحدت در مقابل بیگانگان فراخواند و مدعی شد که رسانه های خارجی همواره در پی نقطه ضعف در میان رهبران جمهوری اسلامی هستند.
برغم همسویی اش با مواضع رهبران جمهوری اسلامی در ضدیت مردم معترض و نمایندگان آنان، میرحسین موسوی و مهدی کروبی، گروه های شبه نظامی بسیج و لباس شخصی در تظاهرات روزهای اخیر خود خواستار برخورد شدید با علی اکبر هاشمی رفسنجانی و محاکمه و اعدام وی شدند.
در گفتگوئی با محسن سازگارا، پژوهشگر و تحلیل گر مسائل سیاسی ایران در واشنگتن، نظر او را در مورد این مصاحبه و موضع گیری هاشمی رفسنجانی جویا شده ایم
محسن سازگارا برا این باور است که این مصاحبه و اظهار نظرهای دیگر شخصیت های نظام چون آیت الله ناطق نوری، حجت الاسلام حسن روحانی و محمد باقر قالیباف، شهردار تهران، در انتقاد از تظاهرات مردم در روز دوشنبه به درخواست آیت الله خامنه ای صورت گرفته است چرا که رهبر جمهوری اسلامی ایران از دامنۀ تظاهرات و شعارهای مطرح شده به هراس افتاده است.
سازگارا می گوید سخنان رفسنجانی مبنی بر محکوم کردن اقدامات غیر قانونی و حرام دانستن آن با استناد به فتوای آیت الله خمینی، اظهار نظری دو پهلو ست و لباس شخصی ها و دیگر نیروهای دولتی را نیز هدف می گیرد چرا که این نیروها هستند که تظاهرات مردم را که حق قانونی آنان – بر اساس قانون اساسی کنونی است- نادیده گرفته و پایمال می کنند.
این تحلیل گر سیاسی منظور رفسنجانی از دعوت به وحدت را "وحدت سران رژیم" می داند و می گوید رئیس مجمع تشخیص مصلحت خواهان آن است که بلندپایگان طرفدار دولت و رهبری به حملات و فحاشی های خود علیه او و خانواده اش پایان دهند.
محسن سازگارا در پایان آیت الله هاشمی رفسنجانی را به وحدت با مردم و قرار گرفتن در کنار آنان فرا می خواند ولی اذعان می کند که به هیچ وجه به تحقق چنین رویائی اعتقاد ندارد چرا که به باور او آیت الله هاشمی رفسنجانی در تاریخ جمهوری اسلامی ایران نشان داده است که جز حفظ خود و خانواده اش دغدغۀ دیگری ندارد.
چشمانداز تغییر پس از 25 بهمن/آغاز تاریخ مستقل جنبش سبز
۲۹ بهمن ۱۳۸۹
حالا دیگر هم رسانههای دنیا تهران را با 14 فوریه و 20 فوریه میشناسند و هم ایرانیان 25 بهمن و اول اسفند را زمزمه و زندگی میکنند.
در این ششصد و چند روز که از آغاز جنبش سبز گذشت تاریخ جنبش در “ذیل تاریخ جمهوری اسلامی” تعریف میشد ؛ مشارکت در انتخابات 22 خرداد 88، اصلاح طلبی و تغییرخواهی در متن نظام بود تا راه تغییر از صندوق های رأی بگذرد و تجربه انقلابی آمیخته با خشونت تکرار نشود.
از راهپیمایی 25 خرداد که بگذریم اعتراضهای پس از انتخابات در مناسبتهای تاریخی درون نظام دنبال میشد و استفاده از بستر راهپیمایی روز قدس و 22 بهمن فرصتی بود که نظام میتوانست غنیمت بشمارد و اعتراضها را در ذیل تاریخ خود بشنود؛ چنین نشد تا نوبت به 25 بهمن 89 رسید.
از این تاریخ، جنبش سبز از زبان نمادهایش میرحسین موسوی و مهدی کروبی اعلام کرد که دیگر در ذیل تاریخ جمهوری اسلامی خود را تعریف نمیکند بلکه تاریخ مستقلی را آغاز میکند که صفحات نخست تقویم آن در 25 بهمن و اول اسفند ورق میخورد و این تازه دیباچهی دفتر است.
اینک جنبش سبز، تاریخی رویارو و همعرض با نظام را به پیش میبرد و اگر صدای این فصل و نسل نیز شنیده نشود فصلی دیگر که دیر نخواهد رسید تاریخ سبز، نه در ذیل و عرض بلکه در صدر تاریخ جمهوری اسلامی تعریف خواهد شد و روزهای تاریخی نظام به تاریخ خواهند پیوست.
انقلاب بهمن 57 همان چیزهایی را میخواست که خاورمیانه امروز میخواهد؛ آرمانهایی که پس از سهدهه دوباره تکرار میشوند. فاصلهی 22 بهمن تا 25 بهمن تنها سه روز نیست! بلکه سه دهه انتظار برای آمیختن با عروس آزادی و کرامت انسان است
حضور صبورانه و نجیبانه در ذیل تاریخ نظام در بیش از یکسال و نیم گذشته، پیامدی ارزشمند داشت؛ این دوره با همه هزینههای گران و سکوت های تلخاش توانست حتی خوشباوران مردّد را نیز با جنبش همراه کند تا باور کنند که این نظام جز زبان اسلحه و کلید زندان نمیشناسد و حاضر است صداهایی که از طنین گلوله بلندترند را به هر قیمتی خاموش و سرمایههای بزرگش را یک به یک، حراج کند و دوستانش را از خود براند؛ این نکتهای است که نه تنها طیف عظیمی از اصحاب تردید در داخل کشور دریافتهاند و به جنبش پیوستهاند بلکه تحلیلگران منطقهای را هم هشیار کرده است تا آنجا که “جهاد الخازن” تحلیلگر فلسطینیتبار و روزنامهنگار برجسته جهان عرب، پس از راهپیمایی 25 بهمن تهران مینویسد: «نوجوان که بودم کتابی به نام “چگونه میتوان دوست یافت و در مردم نفوذ کرد” را مطالعه میکردم. امروز حاکمیت ایران مشغول نوشتن کتابی است با عنوان “چگونه میتوان دوستان را از دست داد و مردم را به نفرت رساند؟”
اینک، در آغاز تاریخ جدید و مستقل جنبش سبز، معتقدان به اصلاحپذیری نظام که “اجرای بیتنازل قانون اساسی” را توصیه کرده و میکنند نیز به این نتیجه رسیدهاند که قانون اساسی دیگر یک استراتژی نیست بلکه یک تاکتیک برای گذار از وضع موجود است تا بتوان با تمسک و اصرار بر آن مانع هرج و مرج شد و از طریق برگزاری انتخابات آزاد، قانون اساسی را تغییر داد. میرحسین موسوی در دیدار روز 30 مرداد 89 با گروهی از دانشجویان تشکل “ائتلاف برای تغییر” نکتهی نغزی داشت که مراد امروز او از اجرای بیتنازل قانون اساسی را روشن میکند؛ آن روز موسوی در پاسخ به پرسشی درباره ضرورت تغییر قانون گفته بود:
” ما بیشتر از اینکه به دنبال تغییر قانون اساسی باشیم به دنبال ایجاد شرایطی هستیم که امکان تغییر در قانون اساسی از طریق مردم فراهم شود. در قدم اول ما خواهان انتخابات آزادیم. پذیرفتن برگزاری انتخابات آزاد خود باعث ایجاد تغییرات وسیع در سیستم میشود. این مانند بازی دومینو است که حرکت اول این بازی برگزاری “انتخابات آزاد” است. این چیزی است که تا آخرین مهره در این بازی را به حرکت وامی دارد و همه چیز را تحت تاثیر قرار میدهد و عوض میکند.”
و سرانجام بیانیه هفدهم موسوی، هشدار نهایی موسوی به حکومت بود:
“همواره به اینجانب و دوستان گفته میشد که اگر شما اطلاعیه ندهید مردم به خیابانها نخواهند آمد و آنان از اعتراضات و مطالبات خود دست برخواهند داشت و آرامش به کشور برخواهد گشت. بنده به عنوان یک همراه جنبش عظیم سبز مردمی با این نظر موافق نبودم و میاندیشیدم که تا اصلاحات لازم با تکیه براصول روشن که میتوان آنها را از قانون اساسی استخراج کرد صورت نگیرد ، آب رفته به جوی باز نخواهد گشت”.
در بیانیه هفدهم، “اصلاحات لازم با تکیه بر اصول روشن” اسم رمز آغاز همان بازی دومینو بود.
تلقی تاکتیکی از قانون اساسی اما هرگز به معنای نفی انقلاب اسلامی نبود و نیست؛ از نظر نمادهای جنبش سبز، آرمانهای 25 خرداد تا 25 بهمن امتداد همان آرمانهای انقلاب اسلامی است و مگر جز این است که هرگز انقلاب 57، انقلابی برای رسیدن به ولایت فقیه نبود؛ در کدام سند از اسناد انقلاب 57 نامی از ولایت فقیه برده شده است؟
انقلاب بهمن 57 همان چیزهایی را میخواست که خاورمیانه امروز میخواهد؛ آرمانهایی که پس از سهدهه دوباره تکرار میشوند. فاصلهی 22 بهمن تا 25 بهمن تنها سه روز نیست! بلکه سه دهه انتظار برای آمیختن با عروس آزادی و کرامت انسان است
مهدی خرعلی : برای طول عمر جنتی دعا می کنم، چون به کمتر از محاکمه او راضی نمی شوم
آن روز حاج سعید بازجو از من پرسید:" نماز جمعه می روی؟
گفتم: " اگر امام عادل پیدا کنم، حتماً می روم!
گفت: " نماز آقای جنتی می روی؟ "
گفتم: " مشکل من عدالت ایشان نیست، مشکل دیانت ایشان است!
امام جمعه ای که تریبون نماز جمعه را با محکمه اشتباه گرفته است و خود حکم صادر می کند و دستور می دهد کسانی را از حقوق اولیه شهروندی محروم نمایند، عادل است؟ مگر مملکت قانون ندارد؟! مگر قضا ندارد؟! عزیز من می خواهی چیزی هم بگویی اینطور در ملاء عام نگو! یواش در گوش قاضی القضات بگو! که ظاهر استقلال قاضی حفظ شود! درست است که شما هر چه می خواهی می گویند: سمعاً و طاعتاً ! اما این را علنی نفرمایید! ممکن است شما را به بی قانونی و بی دینی متهم کنند، چون دستور حبس توسط غیر مرجع قضایی خلاف قانون و دین است!
باز هم مصری ها که ثابت کردند از ما با فرهنگ ترند، آنها در نهایت تقاضای محاکمه مبارک را داشتند، در واقع تشخیص حکم با قاضی است! اما در نماز جمعه و فیضیه و مجلس حکم صادر می کنند و تقاضای اجرا دارند!
من به صراحت می گویم، ما پس از پیروزی – که دور نیست – همه جنایتکاران و خلافکاران را به محکمه عدل می سپاریم، از محاکمه علنی آنها بیم نداریم و همه حقوق متهم را از جمله داشتن وکیل و ملاقات را به رسمیت می شناسیم و تمام استانداردهای محبس را رعایت می کنیم، از شکنجه و انفرادی برای گرفتن اقرار و اعتراف خبری نخواهد بود، اجازه نخواهیم داد بیش از مجازات مصرح در قانون اعمال شود و حتی زندانبانی به متهم جنایتکار " تو " بگوید. باز هم برای طول عمر جنتی دعا می کنم، چون به کمتر از محاکمه او راضی نمی شوم.
حسین شریعتمداری، مامور مخفی موساد
آقا یه چیزی بگم؟ والله تردید داشتم بگم یا نگم ولی وقتی دیدم حسین [شریعتمداری] گفت، گفتم منم بگم. عیبی که نداره؟ راستیاتش می ترسم کارِ حسین بی اجر بمونه. ببینید، مامورین مخفی، بیچاره ترین موجوداتِ روی زمین هستند. تا وقتی زنده اند کسی متوجه کارهاشون نمیشه. شاید سی سال، چهل سال، پنجاه سال بگذره تا یک تاریخ شناسی، تاریخ دانی، تاریخ پژوهی چیزی بِرِه اسناد سازمان های مخفی را زیر و رو کنه، تازه معلوم شه طرف چه کاره بوده و چقدر به دولت های بیگانه خدمت کرده. همه ی این ها هم بعد از مُردنه، که هیچ فایده ای برای طرف نداره. حالا این ها که میگم یعنی چی؟
ببینید، نه که من مامور سیا و موساد و اینتلیجنس سرویس هستم، خب از خیلی چیزها خبر دارم. بگم؟ بگم؟ مگه حسین [شریعتمداری] نگفت، خب بذارید منم بگم. حالا اون بعد از مرگ صانع ژاله گفت، من در زمان حیات حسین می گم که قدرش را بدونیم. می ترسم مردم امریکا و اسرائیل و انگلیس و اپوزیسیون حکومت اسلامی ایران این مردِ بزرگ را که داره به بشریت خدمت می کنه نشناسند و اون همین طوری بیفته بمیره اجرش ضایع بشه. مردم عقل شون به چشم شونه. وقتی کسی را با یک خروار ریش و پشم و یقه ی بسته می بینند فکر می کنند طرف از اون مسلمونهای دو آتیشه ست که هیچ فکری جز ترویج اسلام نداره. بیچاره ها خبر ندارند که زیر این ریش و پشم یه آدمی پنهان شده که ماموریت داره ریشه ی هر چی دین و ایمونه بزنه و زمینه را برای استقرار یک حکومت سکولار آماده کنه.
ببینید، همیشه این سوال مطرحه که سیا و موساد و اینتلیجنس سرویس چطوری حکومت ها را از درونشون داغون می کنن. چه جوریه که این ها هیچ جور حمله ی نظامی نمی کنند ولی یک شب می خوابی صبح پا میشی می بینی جا تره، بچه نیست. مثلا شما تصور می کنی چطور شده که این همه آدم تو ایرانِ ما که 98 درصدشون مسلمون شیعه هستند از هر چه دین و ایمان و خدا و پیغمبره بدشون اومده؟ چطور شده که با راننده تاکسی هم که صحبت می کنی میگه حکومتِ سکولار! یارو آه نداره با ناله سودا کنه، با بیانی غرّا میگه آقا باید دین از حکومت جدا بشه! راستی چطور شده که این طور شده؟ مگه تلویزیون صدای امریکا تبلیغ بی خدایی می کنه؟ مگه بی بی سی میگه مردم! دست از دین و ایمون تون بردارین برین حکومت سکولار تشکیل بدین؟ نخیر! اونا در ظاهر خیلی با احترام از دین و مذهب ما یاد می کنند. پس کی این خرابکاری ها را می کنه؟ کی این نفرت ها را به وجود میاره؟ بگم؟ بگم؟ آره دیگه. درست فهمیدید. خودشه. خودِ خودشه. حسین و مامورینِ مخفیِ ما هستند که توی حکومت هستند و این کار بزرگ را دارند انجام می دن. واقعا داشت دلم می سوخت این موضوع این طور پنهان مونده بود. نه که حسین [شریعتمداری] دست صانع ژاله را رو کرد، دیدم از نظر اخلاقیاتی این کار عیبی نداره، گفتم منم بگم که حسین چی کاره ست. راست اش را بگم یک کم داشت به حسین ظلم می شد. آخه ما مامورای بی جیره و مواجب و سطح پایین که نقشی جز نوشتن چند تا مطلب و مقاله نداریم روزی پانصد بار بهمون گفته می شه شماها حکومت سکولار را ترویج می کنید و بیچاره حسین که این همه در این راه زحمت کشیده و می کشه و به طرزی عمیق در تمام سازمان های موثر حکومتی نفوذ داره ازش یادی نمی شد. خب. خیال ام راحت شد که این همکار عزیز ما به شما شناسونده شد و من دیگه دچار عذاب وجدان نیستم. برای حسین [شریعتمداری] در راهی که در پیش گرفته آرزوی توفیق روزافزون می کنم.
انتقادهای صریح فارس از وزیر ارشاد و اختتامیه جشنواره فیلم / سوتوکف برای قطع سخنان مشایی و شمقدری
خبرگزاری فارس در حاشیهنگاری اختتامیه جشنواره فیلم فجر نوشت:
عدم حضور وزیر ارشاد
گفته شد وزیر ارشاد به دلیل درگیری در سفر استانی به مراسم چهارشنبه شب برج میلاد نرسیده که این عجیب مینمود. شاید وزیر به خاطر این که جشنواره به نام وی نوشته نشود، دست به این اقدام زده بود. حاشیه دیگر حضور رئیس دفتر رئیس جمهور به جای وی به عنوان مقام دولتی بود که برای اولین بار در تاریخ جشنواره فیلم فجر اتفاق میافتاد.
پوشش مجری مراسم
ژیلا صادقی، مجری پرانرژی که مدتی است در شبکههای تلویزیونی برنامههایی را اجرا میکند، به تنهایی به اجرای برنامه پرداخت و نگاههای جستوجوگر که به دنبال محمد سلوکی، دیگر مجری اعلام شده برای این مراسم بود، نشانی از او نیافت. شخصی نوع پوشش صادقی را به همسر سرکرده گروهک منافقین تشبیه کرد و گویا از این بابت انتقادهایی داشت!
سهم کم جوانان و هنرمندان انقلابی
به نظر میرسد، طرفدارانی از گروههای مختلف فکری داخل کشور در این مراسم حضور دارند اما به نظر حضور طیف انقلابی در این مراسم کمتر بود و این سوال در اذهان ایجاد میشد که دبیرخانه جشنواره بر چه اساس میهمانان مراسم را دعوت میکند و چرا همیشه سهم جوانان انقلابی از حضور در چنین مراسمهایی اندک است!
عدم حضور حسن عباسی در روی سن
وقتی نوبت به حضور داوران جشنواره روی سن برای اهدای سیمرغ برترینهای سودای سیمرغ (مسابقه سینمای ایران) رسید، عدم حضور جهانگیر الماسی، جابر قاسمعلی و حسن عباسی در جمع داوران به چشم آمد. این نکته تا جایی تعجببرانگیز شد که از شهرام اسدی و مرتضی شایسته خواسته شد تا در جمع داوران جشنواره و اهداکنندگان سیمرغ قرار گیرند. دلیل عدم حضور الماسی بیماری عنوان شد اما گفته میشود حسن عباسی نسبت به برگزیدههای این دوره جشنواره انتقادهای جدی دارد و اخیرا در گفتوگویی تلویحا به این مسئله اشاره کرده است.
سوت و کف برای ادامه نیافتن سخنان معاونت سینمایی و رئیس دفتر رئیس جمهور
مهدی مسعودشاهی دبیر جشنواره با حضور در پشت تریبون سخنرانی تنها به خیرمقدم به حضار بسنده کرد اما جواد شمقدری، که مجری زمان اعطا شده به وی را تنها 2 دقیقه اعلام کرد، درخواست 6 دقیقه زمان کرد و از همان آغاز سخنرانی با دست زدنهای متوالی حاضران مواجه شد که گویا رغبتی برای شنیدن سخنان وی نداشتند.
شمقدری که سمت معاونت سینمایی و سمعی، بصری وزارت ارشاد را به عهده دارد، و در سخنانش بر تلاش افراطیها و همچنین انحصارطلبان برای جلوگیری از پیشرفت سینما اشاره میکرد، مخالفت با سخنرانی خود را وجود آزادی بیان در کشور عنوان کرد!
البته سخنرانی پوستیندوز، مدیرعامل گروه صنعتی سایپا هم به مذاق حاضران در مراسم خوش نیامد و این مدیر صنعتی هم با دستزدنهای متوالی مخاطبانش که نوعی درخواست برای پایان دادن سخنرانی بود، مواجه شد.
در سوی دیگر، مهندس نجمالدین، مدیرعامل ایران خودرو، با درک از حس نامطلوب مخاطبان برای شنیدن سخنان غیرسینماییها، حتی به اندازه 2 دقیقه اعطایی هم سخن نگفت و برای رشد سینمای ایران آرزو کرد. این اقدام وی هم با تشویق حاضران در مراسم مواجه شد.
اما حضور اسفندیار رحیممشایی، به عنوان سخنران هم به مذاق حاضران در جلسه خوش نیامد و با سوت و دستزدنهای متوالی و حتی به نوعی هو کردن مواجه شد که نشان از نارضایتی مردم حاضر در مراسم برای شنیدن سخنان یار نزدیک رییسجمهوری داشت.
رفتار و گفتار زننده محسن تنابنده
هرچه شنیدن این سخنان مشتری نداشت، شنیدن حرفهای دوپهلو و گاه نیشدار سینماییها که به وسیله همین جشنوارهها به مردم معرفی شدهاند، با تشویق و سوت و کف همان عده تماشاگرنما (!؟) مواجه میشد.
از جمله میتوان به درخواست مستقیم محسن تنابنده برای بازگشت جعفر پناهی به دامن سینما، اشاره کرد که واکنشهایی در پی داشت. بازیگری که با جویدن آدامس بادکنکی و بر سر داشتن کلاه (برای ثابت کردن بی حرمتی یا بی تفاوتی) برای سومین سال پیاپی از فجر جایزه میگیرد و به جبران مطرح شدن توسط جشنواره فجر، با عملی که در این روزها در محافل «حمایت از سینماگر ضدانقلاب» نامیده میشود، نشان داد تا چه حد لایق دریافت این جایزه است.
نگاههای متعجبانه و گاه نگران و حتی عاقل اندر سفیه به خاطر تکرار سخنان مراسم افتتاحیه مسعود کیمیایی از زبان او و البته نیش مجری مراسم که پا را از محدوده خود فراتر گذاشت و با این جمله که «آقای تنابنده! لطفاً آدامستون رو دربیاورید» نقبی به رفتار زننده این ستاره سینما در حضور جمعی از متشخصین در کاخ جشنواره زد. تنابنده، هنگام گرفتن ژست برای عکاسان، با انگشتان دستش علامت V که این روزها منسوب به جریان فتنه است را نشان داد.
البته این درخواست تنابنده در حالی مطرح شد که اسفندیار رحیم مشایی بر روی سن حضور داشت تا جوایز را به برگزیدگان اعطا کند و البته پیش از این مخالفت خود و احمدی نژاد را با حکم قوه قضاییه مبنی بر ممنوعیت بیستساله پناهی برای فیلمسازی اعلام کرده بود.
بدحجابی بازیگران زن
معمولا تفاوت جشنواره فیلم فجر در مقایسه با جشن سینما و سایر جشنهای غیررسمی، این بود که اینقدر بدحجابی به ویژه توسط برگزیدگان دیده نمیشد اما متاسفانه مراسم پایانی جشنواره فیلم فجر، در برخی لحظات به سالن مد و فشن شبیه بود تا اختتامیه جشنواره سینمای انقلاب اسلامی.
انتخابهای بودار!
برخی منتقدان و اهالی رسانه عقیده داشتند که در برخی موارد در مورد نامزدهای جشنواره فیلم فجر، نوعی دیدگاه سفارشی بودار وجود داشت. نامزد شدن فاطمه معتمدآریا، نامزد شدن و برنده شدن همسر وی (احمد حامد) در بخش ویدئو از جمله این موارد بود.
سومین غیبت داریوش مهرجویی در جشنواره یا بیاعتنایی او؟
جایزه ویژه هیأت داوران برای فیلم "آسمان محبوب " به داریوش مهرجویی را همسرش در غیاب او دریافت کرد. وقتی وحیده محمدیفر برای دریافت جایزه به روی سن میرفت، مجری مراسم به اشتباه او را مژده شمسایی خطاب کرد.
نکته منفی درباره مهرجویی، عدم حضور او در این مراسم پس از عدم دریافت سیمرغ کارگردانی در بخش بینالملل جشنواره و عدم حضور در نشست نقد و بررسی فیلم «آسمان مجبوب» بود که نشان از بی اهمیتی جشنواره فجر برای این کارگردان دارد و این پرسش را مطرح میکند که چرا دست اندرکاران جشنواره برای توجه به فیلم او اینقدر اصرار داشتهاند؟
برپایی فرمالیته بخش اهدای جوایز سینماگران متعهد
بخش پایانی مراسم اختتامیه به اهدای جوایز حمید بهمنی، محمدرضا اسلاملو و جمال شورجه اختصاص داشت که در کمال بینظمی و در حالی که جمعیت سالن را ترک کرده بودند، برگزار شد تا این سئوال را به اذهان متبادر سازد که چرا همواره و در دورههای مختلف جشنواره، سینمای انقلاب اسلامی در جشنواره فیلم فجر، مظلوم واقع میشود. آن هم در دورهای که متولیان سینمای ایران، مدعی دفاع از ارزشها هستند.
عدم نمایش فیلم در مراسم پایانی
طبق روال جشنواره فیلم فجر، میبایست فیلم برتر پس از پایان مراسم به نمایش درمیآمد اما پایان اختتامیه بیست و نهمین دوره جشنواره با پذیرایی از مدعوین پایان یافت.
لغو سفرهای ورزشی به خاطر جلوگيری از پناهندگی ورزشکاران
مهدی رستم پور
هفته گذشته شورای برون مرزی سازمان تربيت بدنی اعلام کرد؛ تيم تکواندوی استان مازندران عليرغم موافقت فدراسيون تکواندو، اجازه سفر به تورنمنت بين المللی هلند را ندارد.
پيش از اين نيز بسياری از مسافرت های ورزشی به اروپا، بدون ذکر دليل از سوی اين شورا لغو شده بود.
فيض الله نفجم قهرمان اسبق جام جهانی تکواندو و رئيس هيات تکواندوی مازندران در اين باره گفت: "با لغو اين مسافرت، ميليونها تومان ضرر کرديم و هزينه هايمان هدر رفت. ما بليت های پرواز را خريده و هتل را نيز رزرو کرده بوديم اما به يک باره اعلام شد که شورای برون مرزی سازمان تربيت بدنی، با سفرمان به هلند موافقت نکرده. ناپديد شدن يکی از کاراته کاهای مازندرانی در فرانسه موجب شده که سفر ما هم لغو شود."
اشاره فيض الله نفجم به پيام مرادی عضو تيم کاراته صدرای مازندران است که در جريان مسابقات بين اللملی پاريس، از اردوی تيم جدا شده و در اروپا ماندگار شد.
حذف سفرهای اروپايی و آمريکايی
بعد از انتخابات ۲۲ خرداد، تقريباً در تمام سفرهای ورزشی به اروپا، اين اتفاق رخ داده است. مسافرتی نبوده است که در آن، يک ورزشکار يا همراه، از مجموعه تيم جدا نشود.
مينا عليزاده عضو تيم ملی قايق اژدها الان در آلمان است و به ايران برنگشت. مهدی حق شعار در قايقرانی نيز در جمهوری چک از اردوی تيم ملی جدا شد. وحيد سرلک در جودو از آلمان درخواست پناهندگی کرد. به گفته او، احسان رجبی نيز به آمريکا رفته است.
رضا الله داد عضو سابق تيم ملی تکواندوی دانشجويان و از فعالان ستاد انتخاباتی ميرحسين موسوی نيز از استان بايرن آلمان تقاضای پناهندگی کرده است.
تينا و تارا محمدنژاد دو خواهر نوجوان کاراته کا نيز همراه خانواده شان در مونيخ ماندند و به ايران بازنگشتند. محمدحسين ابراهيمی از شمشيربازی در فرانسه از هتل تيم گريخت و ديگر بازنگشت. محمد شادابی خبرنگار واليبال خبرگزاری ايسنا هم در جريان رقابت های نوجوانان جهان در ايتاليا ماند.
بازنگشتن يک عضو تيم سنگنوردی نيز آخرين نمونه از فرار عضله هاست که هفته گذشته در جشنواره سنگنوردی فرانسه اتفاق افتاد. يکی از اعضای تيم ملی کشتی آزاد جوانان ايران که در سال ۲۰۰۳ نايب قهرمان جهان شده نيز اينک در آلمان است و درخواست پناهندگی خود را ارائه داده.
از ورزشکاران غير مطرح نيز شمار زيادی از کشتی گيران، پرورش اندام کارها، رزمی کارها و ورزشکاران ساير رشته های ورزشی در کمپ های پناهندگان در کشورهای مختلف اروپايی به سر می برند. به اين آمار، بايد ورزشکارانی که با روش های قانونی و اخد اقامت اروپا و آمريکا از ايران خارج می شوند را نيز اضافه کرد.
احمدرضا عابدزاده آخرين نمونه از اين مورد است که اين هفته همراه با خانواده اش به آمريکا رفت. پيش از عابدزاده، بسياری از ورزشکاران مطرح ايران، گرين کارت امريکا را گرفته و برای جلوگيری از ابطال آن، هر شش ماه يک بار، ناگزير به سفر آمريکا هستند.
خروج ورزشکاران از ايران در مقطع کنونی ، اعم از مهاجرت قانونی يا پناهندگی، فقط با دوران جنگ هشت ساله ايران و عراق قابل قياس است.
پاک کردن صورت مسئله
نظارت حراست داخلی فدراسيون ها، پيگيری دقيق فدراسيون های ورزشی، ذره بين شورای برون مرزی سازمان تربيت بدنی، گرفتن وثيقه های سنگين و فيلترهای ديگر نيز مانع از فرار ورزشکاران ايرانی نشده است.
به همين خاطر سازمان تربيت بدنی جمهوری اسلامی ايران، چاره را در جلوگيری از اعزام تيم ها به مسافرت های اروپايی و آمريکايی می بيند.
سفرهای ورزشی به کانادا و آمريکا پس از انتخابات ۲۲ خرداد، تقريباً به صفر رسيده. سفرهای اروپايی نيز محدود به سفرهای ضروری مثل رقابت های جهانی يا گزينشی المپيک شده است.
بر اين اساس، مسافرت های ورزشی در رشته های مختلف به کشورهايی مانند قطر و امارات، چين، مالزی و کشورهای آسيای ميانه محدود شده است که هيچ کدام پناهنده پذير نيستند
در ناآرامی های لیبی 'بیش از هشتاد نفر کشته شدند'
مخالفان در شهر البیضاء مجسمه کتاب سبز قذافی را تخریب کردند
دیده بان حقوق بشر که از گروه های مدافع حقوق بشر است، می گوید در ناآرامی های خشونت آمیز در لیبی دست کم هشتاد و چهار نفر کشته شده اند. کانون اصلی ناآرامی های ضد دولتی، شهر بنغازی، دومین شهر بزرگ لیبی است. به نظر می رسد مخالفان دولت، کنترل مناطق بزرگی از این شهر را در دست گرفته اند.
بنابر گزارش ها، اکنون یک واحد ویژه نظامی وارد بنغازی شده است. فرودگاه این شهر نیز تعطیل است. ساکنان بنغازی به بی بی سی گفته اند که برق شهر قطع است و تانک های ارتش در مقابل کاخ دادگستری مستقر شده اند.
در دست کم پنج شهر دیگر نیز وقوع ناآرامی هایی گزارش شده است. مخالفان دولت لیبی همچنین از درگیری شدید نیروهای دولتی و معترضان در شهر البیضاء خبر داده اند. طرابلس، پایتخت لیبی، نیز شاهد ناآرامی هایی در ابعاد کوچکتر بوده است. به گفته خبرنگار بی بی سی، طرابلس پایگاه قدرت سرهنگ معمر قذافی، رهبر لیبی، است و آرامش این شهر برای او اهمیتی حیاتی دارد. پیشتر گزارش شده بود که در پی گسترش تظاهرات ضدحکومتی در لیبی، دولت برق و اینترنت را قطع کرد. دولت برای کنترل ناآرامی ها، بعضی از سایت ها مانند شبکه اجتماعی فیس بوک و شبکه خبری الجزیره عربی را نیز مسدود کرده است.
دولت معمر قذافی همچنین برای آرام کردن معترضان از آمادگی خود برای جایگزینی چند نفر از مقام های دولتی خبر داده است. رسانه های هوادار حکومت نیز به مخالفان هشدار داده اند که علیه آنها اقدام تلافی جویانه صورت خواهد گرفت. فعالیت روزنامه نگاران خارجی در لیبی بسیار محدود است و به همین علت، تایید اخبار منتشر شده درباره ناآرامی های این کشور مشکل است.
معترضان در بنغازی گفته اند که تظاهرکنندگان تونسی و مصری را الگوی خود قرار داده اند و قصد سرنگون کردن سرهنگ قذافی را دارند. تصاویر ویدیویی منتشر شده در اینترنت بدن های خون آلود کشته شدگان در یک سردخانه، به آتش کشیده شدن ساختمان شهرداری و تخریب مجسمه "کتاب سبز معمر قذافی" را نشان می دهد. کتاب سبز مجموعه ای از اصولی است که معمر قذافی بر اساس آن حکومت می کند.
سرهنگ قذافی 68 ساله، قدیمی ترین رئیس کشور در آفریقا و خاورمیانه است. وی از سال 1969 زمام امور لیبی را در دست دارد.
فردا، باز کنار هم در خیابان خواهیم بود، فردا از هر صد نفر ما ۹۰ نفر در خیابان (در تمام میادین اصلی شهر) و ۱۰ نفر پشت کامپیوترها خواهد بود برای اطلاع رسانی. فردا هرکس که به هر دلیل نمیتواند یا نمیخواهد پیاده به خیابان بیاید، میتواند در مسیرهای منتهی به میادینی چون، ولیعصر، انقلاب، ونک، شهرک غرب، تجریش با ماشین تردد کرده و ترافیک ایجاد کند…. ترافیک موجب بند آمدن خیابانها و کندی رسیدن نیروهای سرکوبگر به محل تجمعات میشود. اگر با ماشین تردد می کنید پارچه آغشته به سرکه و آب همراه داشته باشید تا در صورت لزوم بتوانید به مردم پیاده کمک کنید…. در فرصت باقیمانده تا میتوانید اطلاع رسانی کنید.پیش از فرستادن برای دیگران آدرس فرستنده قبلی را پاک کرده و آدرسهای جدید را در بیسیسی قرار دهید..
خانهی موسوی و رهنورد را به زندانی با دیوارهای بلند آهنی برای آنها تبدیل میکنند.
کلمه: «خانهی موسوی و رهنورد را به زندانی با دیوارهای بلند آهنی برای آنها تبدیل میکنند.» این، مشاهدات برخی از کارمندان نهاد ریاست جمهوری، پزشکان و بیماران بیمارستان شهید شوریده است که در نزدیکی کوچه اختر قرار دارد؛ کوچهای که منزل موسوی در آن قرار دارد.
تعدادی از کارکنان شریف نهاد ریاست جمهوری در تماس با کلمه اطلاع دادهاند که هماکنون ماموران با سرعت زیاد مشغول ایجاد یک دیوار بزرگ آهنی در معبر ورودی خانهی موسوی هستند.
ظاهرا آنچه در اطراف خانهی موسوی اتفاق می افتد، یادآور حرفهای احمد جنتی است که در نمازجمعهی اخیر تهران گفته بود خانههای به گفتهی وی سران فتنه را برایشان تبدیل به زندان کنید.
به گزارش کلمه، در ماههای گذشته، محدودیتهای زیادی برای ارتباط موسوی و رهنورد با جامعه ایجاد شد، محدودیتهایی که گام به گام به آن افزوده میشد. دایرهی محدودیتهای امنیتی برای میرحسین موسوی از اواخر تابستان امسال و همزمان با حمله به منزل مهدی کروبی و مراجع، افزایش یافت. این برخوردها در روز دیدار جمعی از روزنامهنگاران با وی کلید خورد و پس از آن در برخورد با اقشار و شخصیتهای مختلف که قصد ملاقات با موسوی را داشتند، ادامه یافت.
شدت یافتن محدودیت ها برای موسوی و همسرش، زهرا رهنورد، شش ماه پیش با استقرار یک اتومبیل ون در مقابل دفتر موسوی در کوچهی فردوسی خیابان کارگر شمالی تهران وارد فاز تازهای شد. یک ون با سرنشینان امنیتی، با استقرار در اطراف دفتر موسوی، از دیدار گروههای مختلف مردم و شخصیتها با میرحسین موسوی و زهرا رهنورد جلوگیری میکردند. گاه نیز مراجعین را یا بازداشت موقت و پس از چند ساعت بازجویی خیابانی رها میکردند و یا آنها را به بازداشتگاه میبردند و پس از اخذ تعهد کتبی مبنی بر عدم مراجعهی مجدد به این دفتر، آزاد میکردند.
حصر خانگی مهندس میرحسین موسوی و دکتر زهرا رهنورد، بعد از راهپیمایی ۲۵ بهمن رسما آغاز شد و از روز ۲۷ بهمن ماه با قطع آخرین ارتباطات محدود آنها، هیچ اطلاعی از وضعیت و سلامتشان در دست نیست. اکنون محافظان موسوی از محافظت وی عزل شده و نیروهای امنیتی جای آنها را گرفتهاند.
بستگان موسوی و رهنورد در روزهای اخیر قادر به کسب هیچگونه خبری از وضعیت آنها نیستند و ماموران مستقر در اطراف خانه، به کسی اجازه نمیدهند به محل سکونت آنها نزدیک را شود.
پس از قطع تمامی راههای ارتباطی موسوی و رهنورد، از جمله تلفنهای ثابت و همراه و اینترنت، اکنون با ایجاد دیوار آهنی در اطراف خانهی موسوی، حصر آنها وارد مرحلهی جدیدتری شده است و معلوم نیست مقامات قضایی و امنیتی در روزهای آینده چه برنامهای برای میرحسین و همسرش در دست اجرا دارند.
مشاور میرحسین: نگذاریم سرکوبگران و نفوذیها، تجمع اول اسفند را به خشونت بکشند
مشاور میرحسین موسوی با اشاره به نامه منتسب به جمعی از فرماندهان سپاه، امیدوار است که آنها کنار مردم بایستند، و می گوید: مردم باید در شعارهای خود از سپاه و نیروهای انتظامی بخواهند که در کنار انها باشند. یادمان نرود که ما با مخالفان خود دشمن نیستیم، ما با استبداد و سرکوب مردم مخالفیم.
در روزهایی که روند تحرکات جنبش آزادیخواهانه مردم پس از برپایی راهپیمایی پرشمار ۲۵ بهمن، بار دیگر شتاب گرفته است و مردم خود را برای برپایی مراسم خاکسپاری شهدای آن روز آماده میکنند، اخباری که از حصر رهبران جنبش سبز میرسد شور این روزها را با نگرانی توام کرده است.
میرحسین موسوی از روز ۲۵ بهمن به همراه همسرش در حصر خانگی به سر میبرد و مهدی کروبی نیز از هر گونه ارتباطی با خارج از فضای خانه، منع شده است. مشاور حقوقی میرحسین موسوی دلیل اصلی این عکسالعمل حاکمیت در قبال رهبران جنبش را پیروزی بزرگ مردم در ۲۵بهمن ماه میداند.
او که از ۲۵ بهمن به عنوان “پیروزی بسیار بزرگ” مردم یاد میکند، بار دیگر تاکید دارد که “جنبش مردمی و مستقل ایرانیان حتی با دستگیری رهبران جنبش هم متوقف نخواهد شد.”
جرس با اردشیر امیرارجمند، مشاور میرحسین موسوی و استاد حقوق، درباره دستاوردهای راهپیمایی ۲۵ بهمن، فراخوان راهپیمایی اول اسفند ماه و همچنین حصر رهبران جنبش سبز به گفتوگو نشسته است که در ادامه می خوانید:
با گذشت یک سال از به خیابان کشیده شدن اعتراضات مردم، گزارشها از ایران حاکی است که راهپیمایی ۲۵ بهمن به دعوت آقای موسوی و کروبی در تهران و حتی شهرستانها با وجود سرکوب شدید و ایجاد فضای امنیتی کامل در شهر، با استقبال بسیار گسترده مردم مواجه شد. از نظر شما این راهپیمایی مردمی چه دستاوردی را برای جنبش به همراه داشت؟
استقبال بسیار خوبی صورت گرفت و میتوانیم بگوییم که پیروزی بسیار بزرگی برای مردم بوده است وبه نظر من وظیفه تمام فعالین جنبش سبز حفاظت از دستاوردهای این پیروزی است و باید با اقدامات بعدی خود سعی در گسترده و فربه کردن آن داشته باشیم و از هر عملی که موجب تقلیل یا آسیب زدن به این نتایج میشود امتناع کنیم.
باید به این موضوع تاکید کنم که تقویت دستاوردها مستلزم حفظ اصولی است که جنبش از ابتدا بر آنها استوار بوده است؛ یعنی تاکید بر این که مبارزه ما یک مبارزه مسالمتآمیز است و باید تمام تلاشمان را انجام دهیم تا از رادیکال شدن بی منطق و بی دلیل جنبش جلوگیری کنیم. باید حرکاتمان بر پایه منطق و درایت استوار باشد اما همراه با صبر و استقامت.
همچنین باید به بعضی از گروهها که نه جایگاهی در میان مردم دارند و نه تاثیری بر جنبش،اجازه نداد برای رسیدن به اهداف خودشان از فرصت استفاده کنند و با به خشونت کشیدن تظاهرات و تجمعات اهداف خاص خودشان را پی بگیرند و به این نحو سرکوب از جانب اقتدارگر و کارگزار خشونت را موجه کنند.
در آستانه ۲۵ بهمن و بعد از آن فشارها و محدودیتها به رهبران جنبش سبز به طرز فزایندهای زیاد شد، تا جایی که امروز وبسایت کلمه از بیخبری مطلق و قطع تمام کانالهای ارتباطی میرحسین موسوی خبر داده و آقای کروبی هم در وضعیت مشابهی هستند. از نظر شما حاکمیت از این رفتارهای تند در قبال رهبران جنبش سبز، نتیجهای خواهد گرفت؟
به هر حال حاکمیت حدود دو سال سرکوب کرد و به زندان انداخت و حتی از تجاوز به جوانان ما در زندان ابا نکرد. اما دید که جنبش همچنان زنده است و تظاهرات ۲۵ بهمن نشان داد که به رغم تمام اقداماتی که برای حاکم کردن ترس بر جامعه انجام دادند، جنبش همچنان زنده و پرطراوت است. این موضوع باعث ترس بسیار شدید و لرزش کودتا گران شد و یکی از راههایی که پیش روی آنان بود قطع کامل ارتباط رهبران جنبش بود. بدون توجه به این که این قطع ارتباط نمیتواند مانع از طی ادامهی راه توسط مردم باشد و همانطور که آقای موسوی هم قبلا گفته و بارها نیز تاکید داشتهاند که این جنبش کاملا مردمی و خودجوش و مستقل است و با اتکا به قدرت مردم حرکت میکند و حتی دستگیری رهبران هم نمیتواند در توقف آن موثر واقع شود. به هر حال از نظر من دلیل اصلی این عکسالعمل حاکمیت، پیروزی بزرگ مردم در ۲۵ بهمن ماه بود.
آقای ارجمند، از آخرین وضعیت آقای موسوی و خانم رهنورد چه اطلاعی دارید؟
محدودیتها برای آنان بسیار شدید شده است و آنها در حال حاضر در بازداشت خانگی به سر میبرند. نکتهای که باید به آن توجه کرد این است که غذای آقای موسوی و خانم رهنورد از سوی نیروهای امنیتی تهیه میشود و ما از این جهت بسیار نگران هستیم. با توجه به این که آنها خودشان نمیتوانند مواد غذایی تهیه کنند، نمیدانیم که از آنچه از سوی نیروهای امنیتی تهیه میشود، استفاده میکنند یا خیر، و به هر صورت ما بسیار نگران وضعیت آنها هستیم و تاکید میکنیم که مسئولیت حفظ سلامت آنها به عهده نیروهای حکومتی است و این نوع رفتار شایسته نظامی که ادعای رافت و ارزشهای والای اسلامی را دارد نیست که با رهبران قشر عظیمی از کشور این گونه رفتار کند.
فکر میکنید حاکمیت تا چه زمانی خواهد توانست به حصر رهبران جنبش سبز ادامه دهد و فضا را برای آنان تا این حد امنیتی نگه دارد؟
امیدواریم که هر چه زودتر سر عقل بیایند و رفتار دیگری را پیشه کنند؛ مطالبات مردم را قبول کنند و با مردم به گفتوگو بنشینند و با تامین مطالبات بر حق مردم وضعیت از این حالت خارج شود و ما بتوانیم یک نظام دموکراتیک داشته باشیم که در آن توسعه و حقوق بنیادین شهروندان رعایت شود.
ارزیابی شما از چگونگی برگزاری راهپیمایی اول اسفند ماه که با فراخوان راه سبز امید قرار است به مناسبت مراسم روز هفت شهدای ۲۵ بهمن شکل بگیرد، چیست و فکر میکنید حکومت این بار هم با همان شدت پیشین به سرکوب اعتراضات مردمی اقدام کند؟
به نظر من بزرگداشت شهدای جنبش در یک مراسم غیردولتی و خودجوش و مردمی خواست مشروع و عمومی است. و در همین راستا است که انشالله با رعایت اصول همیشگی جنبش یعنی آرامش و اصول مبارزه مسالمتآمیز برگزار خواهد شد و با توجه به سنتهای دیرینه مردم ما در بزرگداشت شهدا، به نظر میرسد استقبال مناسبی صورت بگیرد و از نظر من، همهی ما باید باز هم توجه کنیم که فرصت در اختیار نفوذیهای خشونتطلب نگذاریم تا جریان این تجمعات مردمی را از مسیر اصلی خود خارج کنند.
امروز روزنامه دیلیتلگراف انگلیس، نامهای منسوب به عدهای از افسران سپاه پاسداران را منتشر کرد که در آن تیراندازی به سوی مردم “غیرشرعی” عنوان شده بود. با توجه به سابقه سپاه و نقش این ارگان حکومت در سرکوبهای پیشین اعتراضات مردمی، تا چه حد احتمال صحیح بودن این نامه را میدهید؟
نباید همیشه تنها به جنبه منفی قضایا نگاه کرد و نباید سپاه و بسیج و نیروهای نظامی و انتظامی را یک دست کنیم و یادمان نرود که سپاه با نقشی که در جنگ ایران و عراق داشت جای خوبی در دل مردم دارد و ما امیدواریم که بدنهی سپاه و آن دسته از فرماندهان سپاه که الوده به مسائل اقتصادی و قدرت طلبی نشده اند اجازه ندهند که تفکر مردم نسبت به کل سپاه تغییر کند و از یک نیروی حامی مردم به یک نیروی سرکوبگر تبدیل شود. امیدواریم این فشارهای سپاه را به سمت و سویی حرکت دهد که در کنار مردم باشد و همانطور که انتظار میرود در تحقق خواست مردم و مطالبات دموکراتیک آنان شرکت کند و نه در سرکوب مردم.
جدا از این که این نامه منسوب به افسران سپاه، حقیقی است یا نه، باید امیدوارم باشیم تا مردم همه سپاهیان را با یک چوب نرانند و از سوی دیگر امیدوار باشیم تا آنها کنار مردم بایستند.مردم باید در شعارهای خود از سپاه و نیروهای انتظامی بخواهند که در کنار انها باشند. یادمان نرود که ما با مخالفان خود دشمن نیستیم ما با استبداد و سرکوب مردم مخالفیم
شکایت همسایگان مهدی کروبی از هتاکی و الفاظ رکیک لباس شخصی های مهاجم
طی نامه ای به وزارت کشور
جرس: در پی تجمعات شبانه و حملات اهانت آمیز لباس شخصی ها مقابل منزل مهدی کروبی، جمعی از مردم آن محله و همسایگان مهدی کروبی، طی نامه ای به وزیر کشور، ضمن شرح گوشه ای از اقدامات و مزاحمت های رکیک و هتاکانۀ مهاجمین لباس شخصی، و اعتراف نیروی انتظامی محل به "ناتوانی در برخورد با لباس شخصی ها" خواستار برخورد "قانونی" با آنها شد.
به گزارش جرس، همسایگان مهدی کروبی در نامه خود به وزارت کشور آورده اند:
بنام خدا
جناب آقای نجار
وزیر محترم کشور جمهوری اسلامی ایران
با سلام
به اطلاع آن مقام محترم می رساند که تعدادی نزدیک به صد نفر زن و مرد طی چهار شب گذشته در منطقه مسکونی دیباجی شمالی، آذرمینا و در مقابل منزل آقای کروبی از ساعت یک بامداد الی سه صبح تجمع کرده و با سر دادن شعار و با بکارگیری رکیک ترین و زشت ترین الفاظ به آقایان کروبی، موسوی، خاتمی و هاشمی که روزگاری از مهمترین شخصیت های کشور و نظام بودند نه تنها موجب تکدر خاطر مردم مسلمان و شریف منطقه می گردند بلکه امنیت و آرامش منطقه را بر هم می زنند. اهالی این منطقه مراتب اعتراض خود را به کلانتری و پلیس ١١٠ و ماموران حاضر در محل بارها اعلام کردند اما آنان می گویند برخود با این مجموعه از توان ما خارج است.
ما ساکنین این منطقه سال ها با صرف هزینه های سنگین، فرزندان خود را در مدارس غیر انتفاعی و معتبر ثبت نام کرده ایم تا در محیطی اخلاقی و آموزشی پرورش یابند اما متاسفانه باید اعتراف کنیم در این چند شب فرزندان و خانواده هایمان رکیک ترین الفاظ ناموسی را از طرف عده ای که خود را سربازان ولایت می نامند در نیمه های شب شنیده اند. ساعاتی که ما برای رفتن در سرکار آماده می شویم این شب زنده داران بعد از هتاکی های خود برای استراحت محل را ترک می کنند و از همه بدتر حضور چند زن با ظاهری زننده در پوشش اسلامی بعنوان شارژر و موتور محرکه لباس شخصی های حاضر است که چهره منطقه را بشدت خراب کرده است. تردد افرادی که بعد از پایان مراسم و برای برقرای ارتباط با زنان حاضر در سه بامداد به این منطقه می آیند موجب ناراحتی مضاعف ساکنین این منطقه شده است.
لذا بدینوسیله از آن مقام محترم و عالی مصرانه می خواهیم دستور برخورد با این تجمعات غیر قانونی را صادر فرمائید و اگر برخی از مسوولان صلاح را بر ادامه آن می دانند، حداقل دستور دهید ساعات تجمع را به روز و یا اوایل شب انتقال دهند و از بکارگیری الفاظ ناموسی پرهیز کنند و از آوردن زنان معلوم الحال در این منطقه مسکونی خودداری نمایند.
به امید موفقیت و سلامتی شما
جمعی از ساکنین منطقه فرمانیه آذر مینا
سی بهمن ٨٩
بیش از دویست تن در تجمعات ۲۵ بهمن در مشهد دستگیر شدند، کمپین بین المللی حقوق بشر
از سرنوشت پنج فعال دانشجویی خبری در دست نیست
یک منبع موثق به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت که علاوه بر دستگیری صدها تن در تجمعات ۲۵ بهمن در تهران، بیش از ۲۰۰ تن نیز دراعتراضات مردمی شهر مشهد دستگیر شده که البته بسیاری از آنها تاکنون آزاد شده اند. منبع محلی یاد شده به کمپین گفت که در روز ۲۵ بهمن بین۲۰۰ تا ۳۰۰ نفر در اعتراضات مردمی در سه راه اهنمایی و پارک ملت بازداشت شدند. به گفته وی این بازداشت ها همراه خشونت بسیار زیاد و کم سابقه ای بوده به نحوی که برخی از بازداشت شدگان درهنگام بازداشت دچار خونریزی بوده اند.
به گفته این منبع محلی همه بازداشتی ها به بازداشتگاه اطلاعات ناجا واقع در کلانتری رضاشهر مشهد ( کوی پلیس) منتقل شده اند.اما دهها تن از بازداشتگاه کوی پلیس با چشم بند به بازداشتگاههای امنیتی منتقل شده اند. در این میان پنج فعال دانشجویی به نامهای حسین احمدنژاد، فرزانه نجارنژاد، علی رزاقی، مرتضی باقرزاده، امیر شیبانی نیز بازداشت شده اند و تاکنون هیچ اطلاعی از مکان نگهداری آنها در دست نیست. این فعالان دانشجویی در تجمعات مردمی بازداشت نشده و در منازل و یا محل کارشان بازداشت شده اند.
درحالی که آمارهای متعددی از تعدادبازداشت شدگان روز ۲۵ خرداد مطرح شده است غلامحسین محسنی اژه ای روزگذشته گفت که بسیاری از افرادی که روز ۲۵ خرداد دستگیر شده اند آزاد شده اند. آمار دستگیری ها در تهران از ۱۵۰ نفر اعلام شده توسط مسوولین تا رقم ۱۴۰۰ نفر بازداشت شده که منبع موثق در گفت وگو با کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران تایید کرد و آمار۱۵۰۰ بازداشتی که توسط کمیته گزارشگران حقوق بشر مطرح شده درنوسان است. با این وجود به دلیل گستردگی بازداشت ها وعدم اطلاع رسانی دقیق مشخص نیست که آیا بازداشت ها به آمارهای یاد شده محدود می شود ویا رقم آن بالاتر از موارد مطرح شده است.
شایان ذکر است در روز ۲۵ بهمن نیورهای حراست دانشگاه و لباس شخصی به تجمع دانشجویان دانشگاه فردوسی داخل دانشگاه و مقابل دانشکده مهندسی حمله ور شده اند و با ضرب و شتم دانشجویان و فیلمبرداری از آنها مانع تشکیل تظاهرات گسترده شده اند. تعدادی دیگر از فعالین دنشجویی نیز برای چندین ساعت در این روز بازداشت بوده اند.
رئيس سازمان زندان ها: تعداد زندانيان امنيتی کشور به نيم درصد هم نمی رسد، ايرنا
رييس سازمان زندان ها و اقدامات تامينی و تربيتی از احداث ۴۷ بازداشتگاه تا سه سال ديگر در کشور خبر داد و گفت: عمليات احداث برخی از اين بازداشتگاه ها هم اکنون در حال انجام است.
غلامحسين اسماعيلی افزود: بودجه اين سازمان در سال ۹۰ و همچنين سال های ديگر، بايد قدری افزايش يابد تا بتوان عمليات ساخت بازداشتگاه ها را طبق زمان بندی پيش برد.
معاون رييس قوه قضاييه اضافه کرد: خواست سازمان زندان ها اين است که در سه سال آينده اين ۴۷ بازداشتگاه به بهره برداری می رسد.
اسماعيلی همچنين درباره اخبار برخی سايت های داخلی و خارجی معاند مبنی بر نامناسب بودن وضعيت زندان ها، گفت: از ضد انقلاب توقعی غير از اين وجود ندارد و اگر غير از اين بگويد بايد شک کرد.
اين مقام مسئول در قوه قضائيه با بيان اينکه خدمات و برنامه های زندان ها فارغ از نوع جرم به تمامی زندانيان ارايه می شود، افزود: تمام اهتمام ما اين است که حکم مرجع قضايی در ارتباط با نگهداری فرد در درون زندان اجرا شود.
اسماعيلی ادامه داد: اين افراد محکوم به نگهداری در زندان هستند و هيچ محکوميت ديگری ندارند و ما برای همه، امکانات يکسان ايجاد کرده ايم.
رييس سازمان زندان ها همچنين درباره تاسيسات زندان ها در فصل سرما گفت: تاسيسات زندان ها، تاسيسات مرکزی، يکنواخت و متمرکز است و در مجموع زندان های کل کشور تعداد زندانيان امنيتی به نيم درصد هم نمی رسد. تعجب می کنم که چرا بقيه زندانيان از وضعيت سرمايش و گرمايش و امکانات داخل زندان گلايه ندارند اما چون برخی خودشان را مدعی می دانند خواستار بهترين امکانات هستند.
اسماعيلی افزود: در امتداد تمامی بندهای نگهداری، همکاران ما به صورت شبانه روزی با همان سيستم گرمايشی موجود نگهبانی می دهند ولی برخی بنای جوسازی و تبليغات منفی دارند
تهدید رسانههای خارجی توسط وزارت ارشاد
دویچه وله: مدیرکل رسانههای خارجی وزارت ارشاد به نمایندگان رسانههای خارجی در ایران توصیه کرد خبرهای منفی در مورد این کشور منتشر نکنند. او از بررسی روزانه فعالیت این رسانهها خبر داد و روزنامهنگاران را تهدید به اخراج از ایران کرد.
پس از فیلتر کردن سایت اینترنتی برخی از رسانههای خارجی و ایجاد اختلال در کار شماری از فرستندههای رادیویی و تلویزیونی اکنون وزارت ارشاد دست به تهدید روزنامهنگارانی زده که با مجوز رسمی و به طور قانونی برای رسانههای خارجی در ایران فعالیت میکنند. وزارت ارشاد گفته است دفتر نمایندگی رسانههایی که از ایران خبرهای منفی منعکس کنند بسته خواهد شد.
زیرنظر گرفتن فعالیت خبرنگاران خارجی
مدیرکل رسانههای خارجی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، محمد جواد آقاجری روز جمعه (۲۹ بهمن ۸۹) گفت: «اخبار و تولیدات نمایندگان رسانهای خارجی که در ایران مستقر هستند، به صورت روزانه رصد و بررسی میشود و سازوکار این امر کاملا مشخص است.»
آقاجری در گفتگو با خبرگزاری فارس گفته است «سعی ما تعامل با دفاتر رسانهها و خبرنگاران خارجی مقیم ایران است و در قالبهای مختلف خواستههایمان را به اطلاع آنها میرسانیم و آنها نیز مطالبات و انتظارات خود را به ما منتقل میکنند.» این سخنان به کار روزنامهنگارانی مربوط میشود که برای رسانههای غیر فارسیزبان فعالیت میکنند. وزارت ارشاد به نمایندگان بخش فارسی رسانههای خارجی رسما اجازه فعالیت نمیدهد.
تا پیش از انتخابات مناقشهبرانگیز دهمین دوره ریاست جمهوری در سال ۸۸ اینگونه فعالیتها غیر رسمی اما برای بسیاری از روزنامهنگاران در محدودهی مشخصی مجاز بود. بخش فارسی شماری از رسانههای خارجی تا سال ۸۸ همکارانی در ایران داشتهاند.
تهدید به تعطیلی دفترهای نمایندگی
در پی اوجگیری جنبش اعتراضی به نتایج اعلام شدهی انتخابات سال ۸۸ وزارت ارشاد و نیروهای امنیتی محدودیت فراوانی بر نمایندگان رسانههای خارجی اعمال کردند. در روزهایی که تظاهرات مخالفان در ایران به اوج میرسید روزنامهنگاران رسانههای خارجی اجازه خروج از دفتر کار و تهیه گزارش از خیابانها را نداشتند.
وزارت ارشاد در روزهای بحرانی ضوابط جدیدی به دفتر نمایندگیها ابلاغ میکند. محمد جواد آقاجری ضمن اعتراف به این محدودیتها میگوید «اگر این دفاتر نمایندگی در چارچوب ضوابطی که برای آنها تعیین شده، حرکت نکنند قطعا با آنها براساس قوانین و مقررات برخورد میشود کما اینکه در انتخابات شاهد بودیم که بخاطر نوع فعالیت "العربیه" با این شبکه برخورد و نمایندگی العربیه در ایران تعطیل شد.»
ساز وکار نامشخص وزارت ارشاد
به گزارش خبرگزاری فارس مدیرکل رسانههای خارجی وزارت ارشاد «برخورد با فعالیتهای خارج از چارچوب رسانههای خارجی متخلف را منحصر به دفاتر نمایندگی ندانست و متذکر شد: به طور نمونه در مورد بیبیسی انگلیسی، جان لاین که در ایران مستقر بود به خاطر نوع فعالیت پس از انتخابات اخراج شد.» او مدعی است «در واقع سازوکار برخورد با خبرنگاران و نمایندگیهای رسانههای مختلف مستقر در کشور کاملا موجود و مشخص است.»
برخلاف این ادعا این "ساز و کار" چندان هم مشخص نیست زیرا مفاهیمی نظیر "سیاهنمایی" یا "اخبار منفی" در هیچ یک از دستورالعملهای وزارت ارشاد به روشنی تعریف نشدهاند. در سالهای گذشته چند خبرنگار خارجی به دلیل تهیه گزارشهایی، از جمله در مورد وضعیت نابسامان زلزلهزدگان بم، از کشور اخراج شدهاند.
مماشات در کار نیست
خبرگزاری فارس که به نیروهای نظامی و امنیتی منسوب است در خاتمهی این گزارش از مدیرکل رسانههای خارجی وزارت ارشاد پرسیده است «آیا در برخورد با رسانههای خارجی مقیم کشور که اقدام به انعکاس اخبار ناصحیح و سیاهنمایی از اوضاع ایران میکنند، مماشاتی در کار است یا خیر؟»
ظاهرا آقاجری در پاسخ به این پرسش گفته است «به هیچ عنوان مماشاتی در این موضوعات در کار نیست؛ دفاتر نمایندگی رسانههای خارجی به دلیل اینکه میدانند که اشراف کاملی نسبت به فعالیت و اخبار تولیدی آنها داریم، هرگز دوست ندارند که ارتباط آنها با ایران که کانون اخبار مهم جهانی است، قطع و مجبور به ترک ایران شوند.» به نظر میرسد این گفتگو هشداری به روزنامهنگاران خارجی در مورد انعکاس خبر ناآرامیهای احتمالی در روزهای آینده باشد.
چرا احمدینژاد علیه فتنه حرف نمیزند؟
اگر اهل جستوجو و به قول امروزیها «سرچ» هستید، همه سخنرانیها و مصاحبههای آقای احمدینژاد را در طول 20 ماه اخیر بکاوید. شاید برای شما هم این پرسش پیش آید که چرا رئیسجمهور (منهای 2، 3 روز قبل – 27 بهمن 1389 – که دفتر ایشان اطلاعیه کمرمقی صادر کرد) از واژگان و تعابیر «فتنه»، «سران فتنه»، «عوامل فتنه» و … استفاده نکرده است؟
مگر نه اینکه همه حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 88 به بهانه نتیجه شمارش آرا و اظهارات آقای احمدینژاد در مناظرهها و سخنرانیهای قبل از 22 خرداد 88 و نطق 24 خرداد او بود؟ آیا ذهن جستجوگر به دنبال کشف رمز این سکوت نیست؟
به باور صاحب این قلم، پاسخ به این پرسش بسیار ساده است و آن را باید در مشی و تاکتیک سیاسی آقای احمدینژاد پیدا کرد.
سیاستمدار عملگرا
رئیس دولت دهم به تمام معنا شخصیتی عملگرا در حوزه سیاست است. عملگرایان غالباً مأمور به نتیجهاند و آقای احمدینژاد که مهندس هم هست، «مأمور به نتیجه بودن» را در فن مهندسی به خوبی آموخته است. مهندسان در جایگاه حرفهای خود خروجی (output)گرا هستند. به عبارت روشنتر، آنها کار را وقتی محقق میبینند که به نتیجه رسیده باشد. یعنی تلاش و کار هرچند پرحجم و پرزحمت، اگر به نتیجه منتج نشود، نه کار است و نه مطلوب یک مهندس.
از اینرو و به دلایل حرفهای – مهندسی، احمدینژاد دست به کاری نمیزند که در یک فرآیند مهندسی تعریف شده، به نتایج نامشخص و غیردلخواه برسد. موضعگیری علیه جریان فتنه از موضوعاتی است که سود سیاسی عاید او نمیکند.
مرور یک رفتار عملگرایانه شاید بتواند به فهم مسئله کمک کند:
حملات بیوقفه آقای احمدینژاد به نامزدهای رقیب در جریان تبلیغات انتخاباتی – چه در سال 1384 و چه در سال 1388 – در راستای روش عملگرایانه او کاملاً قابل توجیه و فهم است. برخی گمان میکنند آتشبس تبلیغاتی او از 2، 3 روز پس از انتخابات، به خاطر توصیهها بوده است. گرچه نمیتوان تأثیر سفارشها را در این مورد نادیده گرفت، اما میتوان داوری کرد که فرمان آتشبس را ذهن عملگرای او برای زبانش صادر کرد زیرا تداوم آن تبلیغات، دیگر برای کسی که میخواست سکان دولت را برای 4 سال دیگر در دست گیرد، نتیجهای مفیدبه همراه نداشت.
پارادوکس شعارگرایی و عملگرایی
ممکن است پرسیده شود با شعارهای نسبتاً زیاد و آرمانخواهانه آقای احمدینژاد، عملگرایی وی چگونه قابل اثبات است؟ به نظر میرسد اگر عامل ضرورتهای مقطعی را که حتی ممکن است مکرر هم شود، کنار بگذاریم، شعارهای رئیسجمهور عملگرایانه و رئالیستی است، نه ایدهآلیستی و یا دور از دسترس.
به بیان سادهتر، شعارهایی که او مطرح میکند، غالباً ما به ازای محسوس و مادی دارد. به عنوان مثال، هر وقت احمدینژاد شعار عدالت سر میدهد، منظورش عدالت اجتماعی است و وقتی آن را تبیین میکند، مصداقهای ملموس مادی و اقتصادی پیدا میکند. مفهوم این سخن آن است که وی به تقلید از صاحبان ایدههای فلسفه سیاسی، مفاهیم را تجریدی و انتزاعی نمیخواهد. اصولاً چنین انتظاری هم از او نیست. احمدینژاد نه دانشآموخته فلسفه است و نه علم سیاست خوانده و نه مدعی دست داشتن در حوزه اندیشههای اجتماعی است. حتی اگر در این زمینهها مطالعهای هم داشته باشد – که قرائن این را نشان نمیدهد – به هیچ وجه در ظاهر زندگی سیاسیاش هویدا نشده است.
شعارهایی مانند «مدیریت جهان» نیز ما به ازای محسوس و ملموس دارد. منظور او از این تعبیر، «دیپلماسی عمومی» است که دایره مفهومیاش بسیار تنگتر از محدوده معتقدان به «انترناسیونالیسم سیاسی» است.
به این ترتیب، واضح می شود که شعارهای مطرح شده توسط رئیسجمهور در حوزههای اقتصادی، پیشرفتهای علمی، فناوری هستهای و … هیچ مغایرتی با متد عملگرایانه او ندارد.
کاهش هزینههای عمل سیاسی
اجازه بدهید به موضوع اصلی این نوشته نزدیکتر شوم؛ سیاستمدار عملگرا همواره به دنبال کم کردن هزینه رفتار خود است. در این شیوه حتی انداختن هزینه به دوش دیگران، توجیه منطقی و سیاسی دارد. در موضوع «فتنه» آقای احمدینژاد در نهایت هوشمندی و زیرکی، هزینه را از دوش خود برداشت. در واقع او چنین محاسبه کرد که وقتی برنده انتخابات شده و سکان دولت را در دست گرفته، به نتیجه (output) مطلوب خود رسیده. حالا اگر هزینهای ایجاد شده – که شده – دیگران باید آن را بپردازند.
اعضای دولت دهم نیز به تأسی از رئیس دولت، خود را وارد گود مبارزه علیه «فتنه» نکردهاند. آنها به وظیفهای میپردازند که نظام اداری و برنامههای دولت دیکته کرده و میکند.
به عبارت درست تر، آقای احمدینژاد مسائل پس از انتخابات و از جمله موضوع «فتنه» را مشکل خود نمیداند و دلیلی هم نمیبیند که دولت و نزدیکانش را وارد آن کند. او توپ را در زمین دیگران انداخته و از دور تماشاگر حوادث است.
رفتار متناقض حامیان دولت
هنر آقای احمدینژاد آن بود که انتخابات سال 1388 را دوقطبی کرد. در سیستم دو قطبی، این قاعده حکمفرماست: «هر که با من نیست، بر من است». به این ترتیب، بسیاری از چهرهها و گروههای سیاسی، به دلیل اینکه با رقبای انتخاباتی وی سرجنگ داشتند، در زمره اصحاب و حامیان او قرار گرفتند. وقایع به گونهای پیش رفت که هرکس از احمدینژاد، اطرافیان و عملکرد دولتش انتقاد کرد، حامی جریان رقیب قلمداد شد و توسط رسانه ها و طرفدارانش، فتنهگر نام گرفت!
چهرههای سیاسی و رسانهای که به شدت از احمدینژاد حمایت میکردند، خیلی زود دچار تناقض شدند. مثلاً در جریان اخیر (وقایع 25 بهمن)، این رسانهها و شخصیتها، هر سیاستمداری را که مانند آنان فکر نکرده و نمیکند، از دم تیغ تهمت، افترا و اهانت میگذرانند. آنها انتظار دارند که حتی معاون بخشدار فلان منطقه دورافتاده، درباره «فتنه» اعلان موضع کند، اما هرگز متعرض شخص آقای احمدینژاد نمیشوند. دلیلش هم کاملاً روشن است؛ رئیسجمهور در صحنه شطرنج سیاسی، آنها را آچمز کرده و راه هیچ حرکتی را برای آنها باز نگذاشته است.
این جاست که هنر یک عملگرای سیاسی – مانند احمدینژاد – جلوه میکند. او بسیاری از حامیان سنتی اش را که اکنون با بخش بزرگی از نظراتش موافق نیستند، در بنبستی قرار داده که راه پس و پیش ندارند و مخالفت با رئیسجمهور برایشان بسیار پرهزینه شده است…
تحلیل رحیم مشائی از 25 بهمن در یک محفل خاص
امام زمان سپر احمدی نژاد شد و مردم علیه رهبر شعار دادند!
سلام بر شما- تشکر می کنم که اعتماد کرده و گزارش جلسه در حضور رهبر را منتشر کردید. متعاقب آن اعتماد، این گزارش را هم برایتان ارسال می کنم که امروز بعنوان اظهارات مشائی در یک محفل خصوصی در روز 26 بهمن در اختیار بیت رهبری قرار گرفت.
مشایی در محفل خاص گفت: تفاوت مدیریت امام زمان و مدیریت به اصطلاح نایب امام زمان را در شعار های مردمی که در اعتراضات دیروز شرکت کردند می توان دید ! مشایی گفته است استراتزی ما بعد از انتخابات 88 علیرغم این که تمام شعار ها علیه دولت و احمدی نزاد بود به این صورت تدوین شد که تلاش کنیم مردم را متوجه مشکل اصلی کشور نماییم و در این راستا از بار فشاری که بر احمدی نزاد و دولت بود بکاهیم . متملقان حاکمیت می خواستند احمدی نژاد را سپر خودشان کنند و از او سیبل بسازند اما به لطف خدا و مدیریت امام زمان ما توانستیم معادله را وارونه کنیم و این دستاورد را در شعارهایی که مردم در 25 بهمن دادند به وضوح دیدیم . بر خلاف تظاهرات اعتراضی قبل این بار رهبر بود که هدف قرار گرفته بود و هیچ کس علیه دولت و رئیس جمهور شعار نداد .
ما به مردم این پیام را دادیم که :اولا کارنامه 30 ساله جمهوری اسلامی و سران آن مورد قبول ما نیست و به آن نقد جدی داریم که خدا را شکر در این جو سنگین به این خواسته خود رسیدیم . ما این موضع را در مناظره های تلویزیونی اتخاذ کردیم و علیرغم فشار هایی که اصولگراها بر ما وارد می کردند همین مسیر را تحت منویات امام زمان بعد از انتخابات 88 هم ادامه دادیم . در تداوم این حرکت بود که با طرح مکتب ایران پیام خود را اندکی شفاف تر به مردم رساندیم. در مورد سلب آزادی مطبوعات موضع گرفتیم به طوری که دکتر احمدی نزاد در مصاحبه ای آشکارا آن را به گردن قوه قضاییه و دادستانی انداخت . ما خبر درگیری فرمانده سپاه با احمدی نزاد را با وجودی که او به رئیس جمهور توهین کرده بود عمدا افشا کردیم تا مردم بدانند ما مخالف این بگیر و ببند ها هستیم و آن که می گیرد ادامه همان جریان 30 ساله ای است که ما با آن مخالف هستیم و کارنامه عملکرد آن را قبول نداریم . ما در طی این 2 سال حتی از شکنجه و کشتار سال 67 انتقاد کردیم و موسوی را به عنوان یکی از مسئولان ارشد در آن زمان به چالش کشیدیم. به در گفتیم تا دیوار بشنود و مردم پیام ما را بگیرند که خدا را شکر می بینیم که گرفته اند . شورای عالی ایرانیان را راه انداختیم و آن چه را خاتمی با شعار ایران مال همه ایرانیان است در حرف می گفت ما در عمل ثابت کردیم ، تابویی که برای روحانیت و مراجع بین مردم ساخته بودند را این ما بودیم که شکستیم . هر چند هزینه اش را دادیم اما با تظاهرات 25 بهمن میوه شیرین آن را چیدیم. دیدیم که مردم دیگر به احمدی نزاد بد و بیراه نمی گویند و علیه او شعار نمی دهند و همه رهبری را هدف قرار داده اند و می گویند او باید برود .
دوم این که تصمیم گرفتیم جریان اصولگراهای متملق که به غلط خود را منتقد می خوانند رسوا کنیم و اجازه ندهیم آن ها بر موج مخالفت با احمدی نزاد خود را در بین مخالفان محبوب کنند و خدا را شکر امروز به این هدف خود رسیدیم . البته در مقابل جناح اصولگراهای متملق هم با خبط و خطاهای خود به نابودی خودشان کمک کردند . آن ها تا توانستند مردم را ازکف خیابان ها و از خانه هایشان شب و نصف شب بازداشت کردند و به زندان های طولانی مدت محکوم کردند . خودشان این کار ها را می کردند و بعد به حساب دولت می گذاشتند و آن را بعضا نقد هم می کردند تا از این راه محبوبیت کسب کنند که ما این ترفند آن ها را هم با رسوا کردنشان شکستیم . به عنوان مثال در برابر حکم نا عادلانه صادره برای کسانی مانند جعفر پناهی موضع مخالف گرفتیم . حاصل آن این شد که دیروز مردم علیه دولت و احمدی نزاد شعار ندادند . بعد از تظاهرات 25 بهمن این جناح اصولگراهای متملق و یا باصطلاح منتقد ما بود که مثل اسفند روی آتش بالا و پایین می پریدند که از جمله موضع گیری علی لاریجانی و باقر قالیباف قابل توجه است . این دو نفر که تا دیروز بر موج مخالفت با ما می خواستند در میان مردم جا باز کنند با موضعی که گرفتند خودشان را نابود کردند . تمام آن چه لاریجانی و قالیباف با مخالفت با احمدی نزاد و سوار بر موج این مخالفت به زعم خود بافته بودند با موضعی که علیه تظاهرات 25 بهمن گرفتند رشته شد . این است که بنده اعتقاد دارم دولت احمدی نزاد و مواضعی که ما گرفتیم درست بوده است . به این دلیل که دیگر معترضین علیه ما شعار نمی دهند و همه شعار ها متوجه کسانی است که ما با گوشه و کنایه مدیریت 30 ساله اشان را زیر سوال برده ایم .
مشایی نتیجه گرفت که حالا این ما هستیم که می توانیم به خواسته ملت پاسخ بدهیم نه خامنه ای و نه موسوی و نه هاشمی و نه نوچه هایی چون لاریجانی و قالیباف و رضایی، که جملگی ادامه همان مسیر غلط 30 ساله ای هستند که نخستین بار ما آن را به چالش کشیدیم
«خواست مردم برکناری آقای خامنهای است»
مخالفان دولت در ایران خود را برای یک تظاهرات اعتراضی دیگر در اول اسفندماه آماده میکنند. محمد رهبر، روزنامهنگار در مالزی، خواست معترضان را اجرای بدون تنازل قانون اساسی و برکناری رهبر جمهوری اسلامی ارزیابی میکند.
حکومت ایران از آخرین تظاهرات معترضان در ۲۵بهمن خشمگین است. از فردای ۲۵بهمن گروههای و افراد مختلف حامی حکومت و همچنین نمایندگان اصولگرای مجلس ایران خواهان برخورد و حتی اعدام رهبران معترضان به نتیجه انتخابات شدهاند اما مقامهای رسمی از اعمال محدودیتهای بیشتر سخن میگویند.
در این شرایط «شورای هماهنگی راه سبز امید» مردم را دعوت کرده است که برای حمایت از رهبران جنبش و همچنین برگزاری مراسم بزرگداشت جانباختگاه اعتراضات ۲۵ بهمن در تهران و دیگر شهرها به خیابان بیایند.
به نظر میرسد استراتژی مخالفان حکومت در ایران بار دیگر بر حضور و اعتراض خیابانی استوار شده است. این پرسش مطرح است که دلیل اتخاذ چنین تصمیم چیست و چه نتایجی را در نهایت برای معترضان در پی خواهد داشت.
گفتوگو با محمد رهبر، روزنامهنگار در مالزی
دویچهوله: مخالفان حکومت ایران اعلام کردهاند که روز اول اسفند برای حمایت از رهبران جنبش و بزرگداشت کشتهشدگان ۲۵ بهمن به خیابان خواهند آمد، فکر میکنید به چه دلیل پس از بیش از یک سال عدم تحرک خیابانی بار دیگر این شکل از مبارزه انتخاب شده است؟
محمد رهبر: رهبران جنبش در طول یکسال گذشته نخواسته بودند که هوادارانشان به خیابانها بیایند. یک بار خواستند و در عین ناباوری هر دو طرف، هم حکومت و هم جنبش سبزیها مردم آمدند. جمعیت کثیری هم در این اعتراض شرکت کرد. خشمی ناشی از ترسی هم که در میان مسوولان حکومت از جمله احمد جنتی و صادق لاریجانی میبینیم نشان از این دارد که این حضور به چه میزان برای حکومت ایجاد خطر کرده است.
چه پیشبینی از اول اسفند دارید با توجه به اینکه اینبار آقایان موسوی و کروبی این فراخوان را ندادند و این کار توسط شورای هماهنگی انجام شده؟
خبر حصر آقایان موسوی و کروبی بسیار دقیق است. همانطور که آقای جنتی مربوط در نماز جمعه گفتند که باید امکان هرگونه ارتباط رهبران جنبش با مردم قطع گردد. چه از طریق اینترنت، تلفن و دیدارهای حضوری. البته این اتفاق قابل پیشبینی بود.
اگر به تاریخچه مبارزات مسالمتآمیز در هند به رهبری گاندی و یا ماندلا درآفریقای جنوبی هم نگاهی بیندازیم متوجه میشویم نهضت وقتی پیش میرود که رهبرانش در حبس هستند.
وقتی رهبران به زندان میافتند، شبکههای اجتماعی که به صورت بالقوه وجود دارند به نیروی بالفعل تبدیل میشود و رهبران معنوی جنبش که خود مردم هستند پیدا میشوند با خواست اینکه رهبران واقعی را آزاد بکنند.
آن چیزی که در اول اسفند اتفاق خواهد افتاد قابل پیشبینی نیست اما میتوان گفت با ریخته شدن ترس مردم، احتمال قریب به یقین ما حضور پرنگ و معنیدار مردم را خواهیم داشت.
از طرفی نمیتوانیم پیشبینی کنیم که حکومت دست به خشونت گسترده بزند زیرا تاکنون درخواست اینکه به سمت مردم تیراندازی بشود از سوی حاکمیت نداشتهایم. تا امروز به اینصورت نبوده که سربازان سپاه بنشینند و به سوی مردم هدف بگیرند و آتش بگشایند. اگر جمعیت به این صورت باشد که حکومت احساس کند نیاز است چنین دستوری صادر شود بعید می دانم دست و دل سپاهیها و آنهایی که باید شلیک کنند به این راحتی باز بشود.
در شرایط حاضر مطالبات معترضان چیست؟ و از حکومت چه انتظاری دارند؟
این را بارها آقای موسوی اعلام کرده بود که اجرای بدون تنازل قانون اساسی. مصداقش را هم مردم در اعتراضات و شعارهایشان اعلام کردهاند؛ آقای خامنهای باید برود. اگر این شعارهای را حمل بر این بکنیم که درخواست تظاهرکنندگان این است، دیگر جنبش سبز به برکناری دولت احمدینژاد رضایت نمیدهد و هدف اصلی آقای خامنهای است.
اما تاکنون این مورد از زبان رهبران شنیده نشده است. با توجه به شرایطی که پیش آمده و آنها هم در حبس هستند، از زبان نزدیکان و مشاوران آنها شنیده نشده است. گرچه به نظر میرسد این خواست در سخنان رهبران مستتر است.
اما یک نکته بسیار مهم است که در هر رویدادی که رخ میدهد از خشونت از طرف مردم خالی باشد. یک سنت مظلومیت از ۲۲ خرداد ۸۸ تا به امروز شکل گرفت. این مظلومیت جنبش سبز میتواند در دل بسیاری در درون حاکمیت تاثیر بگذارد. کسانی که دست خودشان را به خون مردم آلوده نکردهاند و میتوانند به سوی مردم بازگردند.
مهدی محسنی
تحریریه: مصطفی ملکان
فردا، اول اسفند باز کنار هم در خیابانها هستیم… هستیم که شاهد باشیم و روایت کنیم
مشاوران موسوی و کروبی خواستار " پیوستن سپاه به مردم " شدند
مشاوران میرحسین موسوی و مهدی کروبی از رهبران معترضان ایرانی خواستار پیوستن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران به حرکت اعتراضی مردم شدند.
اردشیر امیرارجمند مشاور عالی میرحسین موسوی و سید مجتبی واحدی مشاور عالی مهدی کروبی شب گذشته از سپاه پاسداران خواستند که در اول اسفند به مردم بپیوندند.
این درخواست در حالی مطرح می شود که گزارش شده بود شماری از افسران ارشد سپاه پاسداران ایران در نامه که به محمد علی جعفری فرمانده کل این نیروی نظامی نوشته اند از او خواسته اند تا تضمین دهد دستور تیراندازی به سوی تظاهرکنندگان معترض را صادر نخواهد کرد. آن ها همچنین گفته اند که از برخورد خشونت بار با معترضان خودداری خواهند کرد.
امیرارجمند در گفتگو با سایت جرس گفت: "نگذارند تفکر مردم نسبت به کل سپاه تغییرکند و از یک نیروی حامی مردم به یک نیروی سرکوبگر تبدیل شود".
وی افزود: "بزرگداشت شهدای جنبش در یک مراسم غیردولتی و خودجوش و مردمی، خواست مشروع و عمومی است."
مشاور عالی موسوی درباره نامه منسوب به فرماندهان سپاه که در روزنامه دیلی تلگراف منتشر شد گفت: "جدا از این که این نامه منسوب به افسران سپاه، حقیقی است یا نه، باید امیدوارم باشیم تا مردم همه سپاهیان را با یک چوب نرانند و از سوی دیگر امیدوار باشیم تا آنها کنار مردم بایستند."
مجتبی واحدی مشاور عالی کروبی نیز در این باره با تأکید بر اینکه "سپاه، یکپارچه نیست" گفت: "بخشی از سپاه که سرکوبگر است رقیب مردم است و با روی کار آمدن حکومت مردمی، منافع مالی خود را در خطر میداند به همین دلیل دست به سرکوب میزند."
اصلاح طلبان ایرانی از مردم خواستند به منظور گرامیداشت دو کشته شده تظاهرات 25 بهمن، روز یکشنبه اول اسفند 20-2-2011 در تظاهرات سراسری در میادین اصلی تهران و دیگر شهرهای ایران حضور پیدا کنند.
نکاتی درباره حضور در راهپیمایی/ قبل از رفتن به خیابان بخوانید…
با توجه به اینکه در کمال امید و شادمانی، در روز بیست و پنجم بهمن بسیاری از شرکت کنندگان برای بار اول در راهپیمایی شرکت می کردند (بماند که با این همه بگیر و ببند و اعدام و کهریزک، مایه امیدواری ست چنین خبری) ذکر نکاتی هرچند شاید بدیهی خالی از فایده نیست.
توجه داشته باشید استراتژی اول سرکوبگران ارعاب است و سرکوب و برخورد هدف ثانویه آنان است. با توجه این استراتژی اولیه است که میتوان بخش مهمی از آرایش نظامی سرکوبگران را فهمید و تشخیص داد که کدام اقدام پرهزینه و کدام اقدام کم هزینه است.
آرایش نیروی سرکوب
اولین چیزی که در هر راهپیمایی توجه را جلب میکند حضور گسترده نیروهای نظامی و انتظامی از تمامی ارگانها مربوطه مانند سپاه، نیروی انتظامی، و بسیج است. توجه داشته باشید درصد کمی از این نیروها توانایی برخورد دارند. این نیروهای حاضر در میدان را میتوان به دو گروه پیادهنظام و سواره نظام تقسیم کرد.
در میان پیادهنظام سرکوب، نیروهای انتظامی عملا خطری برای شما ندارند چرا که اغلب کارمند هستند و قایل به برخورد تند با معترضان نیستند. دیگر نیروی کم خطر افراد بسیجی و لباسشخصی مسن هستند که احتمال میدهیم از اعضای بسیج ادارات باشند. گروه سومی که کم خطر هستند و تمایل کمی به درگیری دارند سربازان وظیفه هستند که تنها کارکرد دکوری دارند و نه اراده برخورد دارند و نه برای این کار در نظر گرفته شدند و نه برای این کار آموزش دیدهاند و نه ابزار برخورد خشن ـ به جز باتوم ـ دارند.
مهمترین و مهاجمترین نیروی سرکوب بسیجیان و لباس شخصیهای جوان و میانسال هستند. از میان نیروهای بسیجی، تنها تعداد معدودی این نیروها انگیزه برای درگیری دارند. مشاهدات روز ۲۵ بهمن نشان میدهد بسیاری از نیروهای بسیجی بسیار کم سن و سال هستند و به خصوص در مناطقی که از درگیری دور است به جز حضورشان که به کار استراتژی ارعاب میآید تنها وظیفهشان هدایت حرکت جمعیت به کوچهها است که به این ترتیب جمعیت را متفرق کنند. با این حال، توانایی بازداشت معترضان را دارند.
دیگر ابزار ارعاب، موتورسواران هستند که سوارهنظام نیروی سرکوب را تشکیل میدهند که خود به سه دسته تقسیم میشوند. گروه اول گارد ضدشورش موتورسوار است که لباسهای مشکی دارند. طوری آرایش میگیرند که بیشترین ارعاب را القا کند. در صورت لزوم برخورد شدید میکنند. اما دیگر کارکردشان بستن مسیرها است.
گروه دوم موتورسواران بسیجی و لباس شخصی هستند. این گروه اغلب در حال حرکت به مناطق درگیری هستند در اغلب موارد این گروهها یک سرتیم دارند که هیاهوی این جماعت را با شعارهایی مانند حیدر، حیدر یا لبیک خامنهای یا فحاشی به رهگذران رهبری میکند. باقی تیم موتورسواران تنها برای پرجمعیت نشان دادن تیم سواره نظام حضور دارند و اراده و جرات برخورد با مردم را ندارند. البته برخی از گروههای موتورسوار همبستگی بیشتری دارند یا وابسته به نهاد نظامی مشخصی هستند که وظیفهشان برخورد در صحنههای درگیری است اما در مسیر خود سعی میکنند با خشونت مردم را متفرق کنند در مواردی دیده شده است که موتور سواری در انتهای صف موتورسواران در حال فیلمبرداری است. این موتورسواران بسیار آسیبپذیر هستند و وظیفهشان تهیه فیلم برای گروههای خودی است و تهییج روحیه آنان و احیانا گزارش عملکرد دادن. وظیفه اصلی این موتورسواران ترساندن عابران و معترضانی است که هنوز به مناطق پرجمعیت نرسیدهاند. برای همین است که حتی در گذرهای فرعی هم حرکت میکنند و سعی میکنند با ارعاب مردم را از پیوستن به معترضان منع کنند. آنها مقصد مشخصی دارند و در میانه راه به ندرت متوقف میشوند.
گروه سومی از موتورسواران منفرد هم وجود دارند که خود به دو دسته تقسیم میشوند. گروه اول جزو همان دسته موتورسواران هستند که از گروه جاماندهاند. این موتورسواران منفرد اغلب بسیار جواناند .و آموزش ندیدهاند. گروه دوم نیروهای اطلاعاتی هستند که در مسیر تظاهرات حرکت میکنند و با رصد کردن جریان جمعیت گروههای موتورسوار را هدایت میکنند.
در طول راهپیمایی…
در مسیر راهپیمایی نقاطی مانند میادین و مناطقی نزدیک دانشگاههای تهران و شریف و تقریبا مناطق مابین میدان انقلاب تا آزادی (در تجمع فردا یکشنبه احتمالاً ولیعصر سر فاطمی، سر تخت طاووس و عباس آباد، توانیر و سر زعفرانیه یا میدان کاج سعادت آباد و چهارراه ولیعصر و فلسطین، یوسف آباد…) هم برای ما و هم برای سرکوبگران ارزش استراتژیک دارد. سایر نقاط ارزش ثانویه استراتژیک دارند و پتانسیل تجمع کمتری دارند. به تفاوت مناطق استراتژیک و غیراستراتژیک توجه داشته باشید.
اولین نکته که باید توجه داشته باشید این است که به هیچ وجه با نیروهای سرکوب درگیر نشوید. به خصوص در زمانی که هنوز به مناطق استراتژیک نرسیدهاید. اغلب مردم بنا به غریزه سعی میکنند خود را به میادین و نقاط استراتژیک برسانند و اغلب از درگیری خودداری میکنند. میدانها برای نیروی سرکوب اهمیت بالایی دارد و چون اجازه نمیدهند مردم به این مناطق نزدیک شوند خود به خود درگیری ایجاد میشود. در میانه راه، در جاهایی که مفر گریز ندارد و در جاهای دور از میادین به شدت از برخورد با نیروهای سرکوب خودداری کنید. سعی کنید خود را به میادین یا انتهای مسیر برسانید.
در میانه راه، نیروهای سرکوب ممکن است با شما برخورد و حتی برخورد خشنی داشته باشند. هدف اول آنان دستگیری شما نیست. هدف آنان متفرق کردن و منصرف کردن شما از ادامه مسیر است. توانایی آنان برای دستگیری مردم محدود است و تنها در صورت مقاومت اقدام به دستگیری معترضان میکنند.
هدف دیگر آنان هدایت مردم به مسیرهای فرعی است. تا جایی که میتوانید در برابر اینکه آنان مسیر شما را هدایت کنند، مقاومت کنید. زنان و مردان میانسال و کهنسال میتوانند از این سدها عبور کنند. یکی از فرصتهای راهپیماییها همینجاست که نیروهای سرکوب میخواهند شما را به مسیرهای فرعی هدایت کنند. سعی کنید با بحث کردن با نیروها به بهانه اینکه به دنبال کاری هستید . بابت اینکه میخواهید مسیرتان بروید، سد معبر کنید و سبب جمع شدن جمعیت شوید. نیروهای سرکوب به شدت از سدمعبر و جمع شدن جمعیت هراسانند و تلاش میکنند به هر قیمتی که شده شما را به مسیر فرعی هدایت کنند. تنها چند دقیقه ایستادن کافی است.
در صورتی که به مسیر فرعی هدایت شدید، مسیر را به موازات مسیر اصلی ادامه بدهید. مدیریت محل تلاقی مسیر فرعی و اصلی بسیار ضعیف است. یک گروه به شما اجازه گذر نمیدهد گروه بعدی نرمتر برخورد میکند. بنابراین به راهتان ادامه بدهید.
در میان مردم نیروهای اطلاعاتی وجود دارند. بحث کردن با نیروهایی که شما را به مسیر فرعی هدایت میکنند، بهترین و کمهزینهترین راه برای شناخت نیروهای نفوذی است. به محض اینکه متوجه بشوند سد معبر باید خاتمه داده شود، خود را لو میدهند و با دیگر نیروهای سرکوب همصدا میشوند. اعتراض در این مواقع هم کم هزینه است و هم یخ مردم معترضی را که همدیگر را نمیشناسند را میشکند. از این فرصت کمال بهره برداری را بکنید.
تا جایی که می توانید تنها و منفرد در راهپیمایی شرکت نکنید. به خصوص در معابر فرعی، استراتژی نیروی سرکوب حمله به افراد تنها است. چون اولا از برخورد بسیار میترسند و چند نفری به معترضان حمله میکنند و ثانیا با نشان دادن سبعیت قصد ترساندن دیگر رهگذران را دارند. در صورت حمله سرکوبگران با معترضان در صورتی که بیش از ۵ یا ۶ نفر به این حرکت اعتراض کنند، مهاجمان عقب مینشینند.
موتور، مهمترین رسانه حمل و نقلی سرکوبگران است. با ایجاد ترافیک میتوانید هم آنان را در رسیدن به مقصدشان بازداردید و فرسوده و خستهشان کنید.
یکی از پدیدههای تظاهراتها، هلیکوپترهایی هستند که در ارتفاع کمی پرواز میکنند. واضح است این هلیکوپترها هیچ توان آسیبرسانی ندارند. نه میتوانند آسیب فیزیکی برسانند و نه میتوانند از تظاهرکنندهها عکس تهیه کنند. تنها کارکرد آنها، رصد جریان جمعیت و مدیریت حرکت نیروهای سرکوب است.
در صورت بازداشت
توجه داشته باشید که شما رهگذرید. هیچ شاهدی مبنی بر اینکه شما قصد شرکت در تظاهرات دارید وجود ندارد. در صورت دستگیری هر نوع اتهامی را رد کنید. وارد بحث سیاسی با سرکوبگران نشوید. هدف آنان منفعل کردن و جدا کردن افراد فعالتر است.
امکانات حاکمیت برای بازداشت مردم معترض بسیار اندک و محدود است. در صورتی که در زمان بازداشت صبور باشید به ترساندن شما اکتفا میکنند و بعد از مدت کوتاهی شما را آزاد خواهند کرد.
حتماً پسورد فیس بوک و ایمیلتان را به یک آشنا بدهید که در صورت دستگیری، فیس بوک را دی اکتیو و ایمیلتان را پاکسازی کند.
تمرکززدایی از جنبش سبز
همن سیدی
بیشتر صحنههای ماندگار تظاهرات روز ۲۵ بهمن، در خارج از محور میدان امام حسین- آزادی خلق شد. معترضین به خوبی توانستند از تمرکز نیروهای امنیتی در این محور استفاده کنند و با انتقال اعتراضها به خیابانها و میدانهای اطراف، با هزینهای کمتر موفقیت بزرگی را برای جنبش نوین خود کسب کنند.
حال اگر همین تقسیم و انتقال میدان جنبش، در مقیاسی بزرگتر صورت گیرد و از پتانسیل سایر مناطق ایران استفاده شود، با گسترش جنبش، شاهد موفقیتهای بیشتری هم خواهیم بود. با ذکر این نکته که تمرکززدایی از جنبش به مانند تمرکززدایی از قدرت نیست که غیر مرکزنشینان باید برایش تلاش کنند، احتمالات چنین انتقالی بررسی میشود:
۱- معلوم شده است هزینهای که در تهران پرداخت میشود تنها متعلق به تهرانیها نیست. با درنظر گرفتن اینکه بیش از نصف ساکنین تهران را شهرستانیها تشکیل میدهند و این نسبت در بین فعالین سیاسی و به ویژه فعالین دانشجویی بیشتر هم هست، پس این هزینه توسط شهرستانیها هم پرداخت میشود؛ حال مکان آن تهران باشد یا پاوه یا هر جای دیگر.
۲- بخش چشمگیری از نیروهای امنیتی که کنترل و سرکوب اعتراضهای تهران را به عهده دارند، نیروهایی هستند که برای ماموریتی چندروزه از مناطق مختلف به تهران منتقل میشوند. با گسترش اعتراضها به سایر مناطق، اجرای چنین تاکتیکی از سوی نیروهای امنیتی بسیار دشوار خواهد شد. ثابت شده است که در تهران برخلاف قاهره و تونس بین حجم نیروهای امنیتی و میزان حضور مردم در اعتراضها نسبتی معکوس وجود دارد.
۳- یکی از دشواریهای تظاهرات روز ۲۵ بهمن، عدم امکان شناسایی نیروهای لباس شخصی بود.
شاهدان میگفتند اینبار، هم قیافه، هم سن و سال لباس شخصیها تغییر کرده بود و شناسایی آنها تنها در پی اشکار شدن اسلحه یا باتومشان ممکن میشد. اجرای چنین تاکتیکی در شهرستانها برای نیروهای امنیتی ممکن نیست چون هم نیروهای بومی سرکوبگر کاملاً شناسی شدهاند هم نیروهای غیر بومی- با هر قیافه و پوششی که باشند- به صرف غیر بومی بودنشان قابل شناسایی هستند.
۴- شناخت و اعتمادی که فعالین سیاسی نسبت به هم در شهرستانها دارند، همچنین آشنایی کامل آنها به کوچه پسکوچهها و گریزگاهها کار را آسانتر میکند. معمولاً همهی فعالین میدانی، در هر کوی و برزنی حداقل منزل امنی سراغ دارند که در چنین مواقعی به خانهای تیمی یا مخفیگاهی موقت تبدیل میشوند.
۵- در صورت سرکوب شدید و از دست رفتن کف خیابانها پتانسیل شیوهی دیگر اعتراض یعنی اعتصاب، در شهرستانها بیشتر است و امکان هماهنگی بین هستههای کوچک و اطلاعرسانی افقی مهیاتر است. همچنین شناسایی مخلان اعتصاب هم آسانتر! کردستان در اردیبهشت امسال تجربهای موفق از اعتصاب عمومی را پشت سر گذاشت؛ تجربهای که تاکنون با چنین میزانی از انعکاس و تاثیر در هیچ کجا تکرار نشده است.
برخلاف انقلاب ۵۷ که تمرکز رویدادها و خبرگزاریها در تهران بود، در رویدادهای کنونی که هیچ خبرگزاریای امکان انعکاس رسمی رویدادها را ندارد و خبرگزاری شهروندی (هریک نفر و یک موبایل) مختص به شهر و مکان خاصی نیست، دیگر دلیلی بر تمرکز جنبش در تهران باقی نمیماند.
از وبلاگ ها
از بحث سیاسی بیزارید؟
در شهر من آدمهایی هستند که از بحث سیاسی بیزارند – و زندگی را باروزمره های جذابش به پرداختن به داستانی که پر از بدبختیست ترجیح می دهند من این ترجیح رو می فهمم – اما سوالم از شما که همین حالا این استتوس رو می خونید اینه که هیچ وقت توی این سالهای زندگیتون به انقلاب 57 که زندگی هممون رو متاثر کرده فکر کردید؟ فکر کردید اون روزها هم یکی از همین روزها بود که تاریخ جلوی چشم ما ساخته می شد؟
فردا دارم میرم چی رو پس بگیرم؟
نمی دونم فردا تو خیابون باید برم چی رو پس بگیریم رای؟ ؟روح؟ عمر؟ جوانی؟ بچگی؟ زندگی؟ غرور؟ دوستانم؟ آرزو های کوچکی که حتی فکر کردن بهشون محال بود؟ جسد دوستی که باید تحویل خانواده اش داده بشه تا هر جور دلشون می خواد خاک سپاریش کنن؟ آبرو و غیرت ایرانی از کسی که حاضره بره جلو تا ساندیس رو بزنن تو سرش؟ مملکتم؟ هویتم؟ این دفعه باید چی بخوایم؟؟ دیگه چی داریم از دست بدیم؟
حالا نوبت ماست
حالا دیگه وقتشه که ما برا مهندس بیانیه بدیم.. کلمه ها و نوشته ها و تصویرای ماست که حصر رو می شکونه – تا وقتی این ارتباط برقرار باشه ..راننده های ون سر کوچه یه قدم جلوتر نمی تونن برن… مهندس نگران مردم نباش – مردم بیدارن
درباب اپوزیسیون
انقلابی خارج نشین محصول موفق جمهوری اسلامی – نمونه کامل مبارزه در خلاء – آقا من بنده اون انقلاب خیالی شما هم هستم – نمی خواد از رو من رد بشی.تشریف ببرید ایران رهبری انقلاب رو به دست بگیرید – من و شما اینجا یه وظیفه بیشتر نداریم اونم تثبیت دست آوردهای با ارزش جنبش و تولید در راستای خواسته های جمعیمونه کاری که به نحو احسنت بیست ماهه سبزهای ایرانی همه جای دنیا کردن – استراتژی انقلابتون فقط در تنفس هوای تهران ممکن میشه.
انقدر نگویید مرگ بر دیکتاتور، بگویید مرگ بر دیکتاتوری!
بیانیه جامعه مدرسین و طلاب قم و نجف در حمایت از تظاهرات اول اسفند
ندای سبز آزادی: جامعه مدرسین و طلاب قم و نجف(متقن) با توجه به از دسترس خارج بودن وبسایت رسمی خود، بیانیهای برای دعوت به حضور مردم در تظاهرات فردا ارسال کرده است که متن آن به شرح زیر است:
حماسه حضور مجدد به پاس گرامی داشت خون شهدای مظلوم
بسمه تعالی
درود سلام پروردگار باری تعالی بر شما مردم قهرمان ایران.
حضور پرشور روز 25 بهمن 1389 و حماسه مقاومت و ایثار، با روحیه استوار و جان بر کف، پیروزی بزرگی در تاریخ مبارزات مردمی در سطح جهان در مقابله با حکام ظالم و دیکتاتور فرعون پیشه، اموی مسلک و عباسی منش بود. تن لرزان و پایه های سست نظام جور ولایت فقیه آنچنان در هراس قرار گرفت تا با نمایش و تئاتر شهید دزدی و مصادره شهید استوار و عاشق، مرحوم صانع ژاله که از محبین پدر معنویمان، مرحوم حضرت آیت الله العظمی منتظری بود، حرکتی برای جنگ رسانه ای آغاز کند. عربده کشی های نمایندگان شورای نگهبان در مجلس، حرکتی بچه گانه و مضحک بود که حقارت حکومت کودتا را به وضوح به جهانیان نشان داد.
حضور میلیونی مردم در اعتراضات مسالمت آمیز به خاک و خون کشیده شده، آنچنان وحشت حکومت را به دنبال داشت، تا گزارش هایی عجولانه، موضع گیری های نا بخردانه، فحاشی های علنی و شعار های احساسی در رسانه حکومتی منتشر شود.
25 بهمن 1389، مردم با علم به خشونت از سوی حکومت جان بر کف، برای آزادی وطن و جنگ با دیکتاتور به خیابان ها آمدند. خیابان های شهرهای مختلف کشور، اوضاع متشنجی را پشت سر گذاشت. دیدید و دیدیم که چگونه نوجوانان را برای مقابله به میدان آورده بودند. دیدید و دیدیم که چگونه نیروی انتظامی که می بایست حافظ منافع ملت باشد، در مقابل مردم قرار گرفت. دیدید و دیدیم که چگونه راه آزادی از ترس حضور در میدان و تحصن در آن بستند. و باز شهید دادیم. شهدایی از نسل جوان که آینده سازان این کشور هستند. شهید محمد مختاری و شهید صانع ژاله ملتی را در سوگ خود نشاندند.
حکومت آنچنان مستأصل شده است که روز چهارشنبه به طرز مفتضحانه و با دستور از متحجری چون مصباح یزدی گمراهانی را برای تعطیل کردن جلسه درس زعیم حوزه علمیه قم، حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی اجیر نمود.
ملت سرافراز ایران!
بدینوسیله برادران شما در جامعه مدرسین و طلاب قم و نجف(متقن) شهادت دو گل سبز ایران، صانع ژاله و محمد مختاری را به خانواده آن شهدای بزرگوار و تمامی مردم ایران، به خصوص کردهای قهرمان و قهرمان پرور تسلیت و تعزیت عرض می نماییم. خداوند فرموده است: ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون.
مردم داغدار ایران!
به پاس گرامی داشت خون شهدای روز دوشنبه 25 بهمن 1389 و اعتراض به حبس ناجوانمرادانه خانگی حضرت حجت الاسلام و المسلمین شیخ مهدی کروبی و مهندس میرحسین موسوی، ما نیز در کنار شما با علم و یقین به این امر که، آنانکه قربة الی الله و با نیت آزادی و استقلال کشور خود، وطنی که محبت آن در دل به فرموده رسول الله(ص) از ایمان است، کشته می شوند شهید حساب می شوند و خداوند می فرماید: شهدا زنده اند و در خوان حضرت حق مهمان هستند، و ما مردگانیم اگر خون شهدا را پاس نداریم، در روز یکشنبه اول اسفندماه 1389 خیابان های کشور را به جهنمی برای دشمنان مردم ایران، اسلام راستین و استقرار و امنیت ایران مبدل خواهیم ساخت و بار دیگر با حضور مسالمت آمیز خود پایه های سست نظام در اسم جمهوری و به دروغ اسلامی ولایت جعلی یک نا فقیه را برای فروپاشی و نجات مظلومین از سیطره طاغوتیان آماده می سازیم.
بار دیگر نیروهای امنیتی و نظامی را که گوش به فرمان طاغوت زمان معذوریت را بهانه می دارند، یاد آور می شویم که از عملکرد ارتش مصر را در حمایت ملت خود درس بگیرید. ارتشی که از فرمان آتش گشودن به روی معترضان با یقین بر فانی بودن ظلم و دیکتاتوری سرپیچی کرد، امنیت مردم را عهده دار شد و امین مردم در انتقال مسالمت آمیز حکومت به مالکان قدرت که همانا مردم می باشند قرار گرفت. برادران سپاهی و انتظامی و بسیجیان عزیز، اگر به وجدان خود رجوع کنید خواهید دید که در مسیر ظلم قرار دارید و آخرت و دنیای خود را با پیوستن به مردم تضمین کنید.
هیهات منا الذلة
و من الله التوفیق و علیه التکلان
جامعه مدرسین و طلاب قم و نجف(متقن)
خطر جدی، جان فعال کارگری منصور اسالو را تهدید می کند
بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" در حدود 2 هفته است که شرایط جسمی منصور اسالو رئیس هیئت مدیره سندیکای شرکت واحد تهران رو به وخامت گذاشته است و لی بازجویان وزارت اطلاعات از درمان وی در بیمارستانهای خارج از زندان ممانعت به عمل می آورند .
او در طی این مدت چندین بار دچار حملۀ قلبی گردیده است تا حدی که ناچار به انتقال وی به بیمارستان شدند ولی هر بار معالجات او را متوقف و به زندان بازگرداند.
آخرین باری که با پابند و دست بند به بیمارستان رجایی کرج منتقل گردید و وی را حتی بر تخت بیمارستان با دست بند و پابند قرار داده بودند.یکی از رگهای اصلی قلب او مسدود شده است و نیاز به درمان جدی و فوری دارد ولی از درمان جدی او خوداری می کنند و مجددا او را روز چهارشنبه به زندان بازگرداند.
مادر سالخورده ،همسر و فرزندانش پس از اطلاع یافتن از بستری شدن وی در بیمارستان رجایی به آنجا مراجعه کردند و خواستار ملاقات با آقای اسالو شدند اما بازجویان وزارت اطلاعات اجازه ملاقات به آنها ندادند. خانواده اسالو از پشت شیشه شاهد پابند و دست بند زدن به او در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان و حضور چند مامور در اتاق وی بودند.خانواده اسالو مقداری نوشیدنی تقویتی مانند آب میوه و غیره با خود برده بودند ولی ماموران حاضر در اتاق از تحویل گرفتن و تحویل دادن به آقای اسالو خوداری کردند.
در حال حاضر بازاری زندانی محسن دکمه چی در آستانۀ مرگ قرار دارد ولی بازجویان ولی فقیه او را از درمان محروم کرده اند ووی را به سوی مرگ تدریجی سوق می دهند همچنین زندانیان سیاسی ماشالله حائری و شیر محمد رضایی در شرایط حاد جسمی بسر می برند.
زندانیان سیاسی ارژنگ داودی و مصطفی اسکندری در سلول انفرادی بند 1 معروف به سگدونی تحت شکنجه های غیر انسانی مامورین ولی فقیه علی خامنه ای قرار دارند.
زندانیان سیاسی سالن 12 بند4 زندان گوهردشت کرج در ایزولۀ کامل بسر می برند و ارتباط تلفنی آنها با خانواده هایشان قطع شده است. زندانیان سیاسی زمانی که برای ملاقات کابینی با خانواده های خود برده می شوند هر سری 7 نفر حق ملاقات با خانواده خود و در حضور پاسداربندها را دارند.خانواده ها باید ساعتها منتظر شوند تا نوبت آنها برسد و هنگام ورود به سالن ملاقات با بازرسی بدنی توهین آمیز و غیر معمولی مواجه هستند.زندانیان سیاسی حق هیچگونه ارتباطی با بیرون از سالن را ندارند حتی با پاسداربندها،از هواخوری محروم هستند.آنها از امکانات اولیۀ پزشکی بهداری زندان محروم هستند،امکان خرید از فروشگاه بند از آنها سلب شده است. یورشهای مستمر گارد زندان به درون سالن و مورد ضرب وشتم و اهانت قرار دادن زندانیان سیاسی و تخریب حداقل امکانات شخصی آنها ادامه دارد و همچنین موارد متعدد فشار و اذیت وآزار بر آنها روا داشته می شود.
سالن 12 بند 4 زندان گوهردشت کرج تحت نظر مستقیم شورای عالی امنیت نظام و وزارت اطلاعات قرار گرفته است که فرا مین سرکوب و شکنجۀ جسمی و روحی زندانیان سیاسی را از شخص علی خامنه ای ولی فقیه رژیم می گیرند و توسط بازجویان وزارت اطلاعات،علی حاج کاظم رئیس زندان،علی محمدی معاون زندان فرجی جانشین اطلاعات زندان و پاسداربندها به اجرا گذاشته می شود.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،نسبت به خطر جانی که تعدادی از زندانیان سیاسی بیمار در زندان گوهردشت کرج با آن مواجه هستند هشدار می دهد و از دبیر کل ،کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد و سایر مراجع بین المللی خواستار ارجاع پرونده جنایت علیه بشریت رژیم ولی فقیه علی خامنه ای به شورای امنیت سازمان ملل متحد جهت گرفتن تصمیمات لازم اجرا می باشد. 30 بهمن 1389 برابر با 19 فوریه 2011
هشدار وزیر کشور به مخالفان در مورد برگزاری تجمعات ضد دولتی
مصطفی محمد نجار، وزیر کشور جمهوری اسلامی
یک روز مانده به اول اسفندماه، روزی که مخالفان دولت ایران در پی برگزاری تجمعاتی به یاد دو کشته حوادث ۲۵ بهمن هستند، وزیر کشور جمهوری اسلامی با هشدار در مورد برگزاری تجمعات ضد دولتی از سوی «فتنه گران»، اعلام کرد وزارت کشور «برابر با قانون» با اینگونه تجمعات برخورد میکند.
به گزارش خبررسانی دولت جمهوری اسلامی، مصطفی محمد نجار در حاشیه شورای هماهنگی مدیریت بحران کشور در روز شنبه، ۳۰ اسفند، گفت: «ایادی فتنهگر و سران فتنه که در داخل به شکل منافقین، سلطنت طلبان و ارذل و اوباش برای انتقامگیری از مردم در روز ۲۵ (بهمن) راهپیمایی غیرقانونی راه انداختند، بدانند وزارت کشور برابر قانون با فتنهگران و سران فتنه برخورد میکند.»
این اظهارات در حالی بیان شده است که شورای هماهنگی «راه سبز امید»، که متشکل از نیروهای نزدیک به رهبران مخالف دولت است، از مردم تهران و دیگر شهرها دعوت کرده است که در مراسم بزرگداشت محمد مختاری و صانع ژاله، دو جان باخته اعتراضهای روز ۲۵ بهمن، که روز یکشنبه در شهرهای مختلف برگزار خواهد شد، شرکت کنند.
تجمعات ۲۵ بهمن که در پاسخ به درخواست راهپیمایی مهدی کروبی و میرحسین موسوی، دو تن از رهبران مخالف دولت، به منظور حمایت از مردم مصر و تونس برگزار شد، با حمله نیروهای حکومتی به تجمعات به خشونت کشیده شد که در این میان تعدادی زخمی و دو تن کشته شدند.
آقای محمد نجار روز شنبه با اشاره به کشته شدن صانع ژاله، اظهار کرد که عدهای از پیش این حوادث را طراحی کرده، «کشته سازی و موجسواریهایی» ایجاد کردند و با «ترور» آقای ژاله که از اهالی سنت و کرد بود، «میخواستند به اختلافات طایفهای و مذهبی دامن زنند ولی ملت ایران به خوبی دست آنان را رو کرد».
وی همچنین در خصوص بیانیههای منتشر شده از سوی رهبران مخالف دولت اعلام کرد که «بنا بر قانون» با این افراد برخورد خواهد شد و گفت: «امروز مردم ایران خواستار برخورد قاطع با سران فتنه هستند».
هشدار وزیر کشور در مورد برگزاری تجمع در اول اسفند در حالی صورت میگیرد که به نوشته وبسایت کلمه، نزدیک به میرحسین موسوی، تا کنون جمعی از دانشجویان ۱۴ دانشگاه آزاد از جمله شش واحد دانشگاه آزاد در تهران، واحدهای قزوین، مشهد، رشت، شاهرود، تعدادی از داننشجویان دانشگاه فردوسی مشهد و همچنین «شورای هماهنگی اصلاح طلبان کرد» با انتشار بیانیههایی برای شرکت در این مراسم اعلام آمادگی کردهاند.
اعضای خانواده «معمر قذافی» فرار کردند
اخبار رسیده از طرابلس، پایتخت لیبی، حاکی از آن است که خانواده «معمر قذافی»، رهبر این کشور که بیش از 42 سال است بر مسند قدرت تکیه داده، عصر روز گذشته، لیبی را به محل نامعلومی ترک کردند.
به گزارش تابناک، در همین حال، برخی پایگاه های خبری لیبی، صبح امروز از استعفای دسته جمعی شماری از اعضای شورای رهبری انقلاب لیبی خبر دادند.
بنا بر این گزارش، این افراد علت استعفای خود را رفتار وحشیانه با تظاهرکنندگان و آمار بسیار کشته شدگان و زخمی های اعتراضات چند روز اخیر در این کشور اعلام کردند.
این خبر در حالی اعلام شد که تنها در درگیری های روز گذشته تظاهر کنندگان با نیروهای امنیتی در شهرهای این کشور، دست کم 46 تن کشته و ده ها تن دیگر زخمی شدند.
گفتنی است، شب گذشته نیز شبکه خبری الجزیره قطر، از سقوط شهر «بیضاء» در جنوب لیبی به دست اعتراض کنندگان خبر داد و گفت: دولت لیبی با هدف سرپوش گذاشتن بر جنایات خود، مانع از حضور شبکه های خبری و خبرنگاران در شهرهای این کشور می شود.
مسئول ستاد جوانان میرحسین موسوی: هموطنانمان در نهادهای نظامی و انتظامی در کنار ما خواهند بود
حمزه غالبی، رئیس ستاد جوانان میرحسین موسوی در انتخابات سال ۸۸، معتقد است استبداد حاکم بر ایران می خواهد استقلال و درون زا بودن جنبش سبز را زیر سؤال ببرد، اما سلامت میرحسین موسوی و سایر رهبران جنبش سبز چنان هست که هرگونه تلاش آنها برای زدن اتهامات بی اساس، تنها باعث مضحکه شدن و بی اعتبارتر شدنش در افکار عمومی می شود.
این فعال اصلاح طلب در گفتگو با سامانۀ خبری- تحلیلی «کلمه»، تاکید می کند که حاکمیت در ادعاهای بیگانه ستیزی خود راستگو نیست و حتی با دریوزگی و روشهای پنهانی برای مذاکره با آمریکا تلاش می کند.
غالبی معتقد است که جنبش سبز یک جنبش فراگیر است و امروز سرکوبگران دچار خشمی ناشی از ترس شده اند که حاصل آن وقاحتی بی شرمانه در دروغ و حیله گری است.
رئیس ستاد جوانان میرحسین موسوی به سوالاتی پیرامون راهپیمایی ۲۵ بهمن ماه و آنچه گذشت، پاسخ گفته است:
پس از راهپیمایی ۲۵ بهمن ماه، همه سخنگویان جریان کودتا، از احمد جنتی گرفته تا احمد خاتمی، به تندی سخنرانی کردند و در تظاهرات های سازماندهی شده ای که انجام شد، توهین و ناسزای بسیاری به سران جنبش سبز گفتند و حتی خواستار اعدام آنها شدند. به نظر شما این برخورد تند و خشن با تقاضای مدنی مردم معترض، به چه دلیل است؟
این واکنش، نشانه خشم و عصبانیت است؛ واکنشی عاطفی و نشانه بلوغ نیافتگی نسبت به احساس شکست. بیش از یک سال است با هزینه گزاف، به قیمت از کف دادن مشروعیتشان، به هر روشی برای سرکوب متوسل شده اند. حضور پررنگ مردم در ۲۵بهمن برای آنها که مدتهاست سعی می کنند وجود جنبش و بحران را کتمان کنند، موقعیت کسانی را ایجاد کرد که احساس می کردند تنها یک قدم به خانه آخر داشتند، اما با ۲۵ بهمن دوباره به نقطه اول بازگشته اند. خصوصا که این حضور در شرایطی بوده است که کشور بیست ماه سرکوب را پشت سر گذاشته است، بسیاری از فعالان سیاسی در زندان هستند، اجازه فعالیت به گروهای سیاسی داده نمی شود، شرایط امنیتی و تهدید مردم ادامه دارد و هزینه حضور به شدت بالا بوده است. وقتی علیرغم این همه محدودیت غیر قانونی و هزینه بالای حضور، مردم اینطور حضور پیدا کرده اند، می توان حدس زد وضعیت جامعه چطور است. اینها راهی هم جز سرکوب بلد نیستند، برای همین مستاصل شده اند و رو به وقاحت آورده اند.
پیش از این شهیدان سبز یا کتمان می شدند و یا متهم می شدند به اینکه خودشان در یک سناریو، نقشه ی کشته شدنشان را کشیدند، اما این بار پیکر شهیدان را ربودند و ادعا کردند که آنها هوادار همان چیزی بودند که به آن اعتراض داشتند و بدتر اینکه مدعی شدند شهید “ژاله ” برای روزنامه کیهان خبرچینی می کرده است. فکر می کنید چرا حاکمان تا این اندازه از درجات اخلاقی سقوط کرده اند؟
برای اینکه سابقه این وقاحت ها را بدانیم، یادآوری یک نمونه تاریخی شاید بد نباشد. بعد از شهادت عمار یاسر،با توجه به حدیثی که از پیامبر نقل شده بود مبنی بر اینکه عمار توسط گروهی ستمگر به شهادت می رسد، ولوله ای در سپاه معاویه افتاد. اینطور نقل شده است که “عمروعاص” برای حل این بحران گفت: عمار را علی به جنگ آورده، پس علی مسبب شهادت عمار بوده است و حتی معاویه بعدها مجلس های باشکوه عزاداری برای عمار ترتیب داد. این شیوه ها و این حد از وقاحت، چیز جدیدی نیست؛ آقایان قبلا هم نشان داده اند.
البته وقاحت اینها حد و مرز ندارد. اصلا این شهید دزدی بی سابقه نیست، انحصارطلبان سالهاست که خون پاک شهیدان انقلاب و شهیدان جنگ را مصادره به مطلوب کرده اند و از آن برای تطهیر خود سوء استفاده می کنند. جوانانی که در انقلاب جان باختند، در پی برقراری حکومت استبدادی با مذهبی قرون وسطایی نبودند. آنهایی که در جنگ ۸ ساله جانشان را بر سر دفاع از میهن دادند، در پی تحکیم قدرت عده ای چماقدار و… نبودند.
من می خواهم این عبارت میرحسین را تکرار کنم که تا وجود یک بحران جدی در کشور به رسمیت شناخته نشود، راهی برای خروج از مشکلات و مسائل پیدا نخواهد شد. عدم اذعان به بحران، توجیه گر ادامه راه حل های سرکوبگرانه خواهد شد. اینها غافل اند از اینکه هر باتومی که فرود می آورند، مثل تیشه ای است که به ریشه ی مشروعیتشان می زنند و با هر تنی که اسیر می کنند، آه مظلومی به هوا می رود. این اعتقاد جا افتاده ی ماست که آه مظلوم، خانمان برانداز است.
حاکمیت سعی می کند تا جنبش سبز را به غرب و آمریکا وصل کند و سران جنبش در رسانه های حکومتی متهم به ارتباط با صهیونیست ها و آمریکا می شوند. شما فکر می کنید چرا این اتهام زنی ها در دستور کار قرار گرفته است؟
کودتاگران در حالی برای تخریب رقبای خود، آنها را به دول خارجی نسبت می دهند که به هر روشی در حالت دریوزگی برای مذاکره با آمریکا متوسل می شوند و حتی قبل از کودتای ۲۲ خرداد سعی کرده اند موافقت آمریکایی ها را برای همراهی با کودتا به قیمت فروختن دستاوردهای کشور فراهم کنند. متاسفانه آمریکایی هم مثل کودتای ۲۸ مرداد، طرف کودتاچیان را گرفتند و نامه نوشتند به مقامات که آنها خیالشان راحت باشد و بلافاصله اعلام کردند که احمدی نژاد را به رسمیت می شناسند. حتی من به مواضع اخیرشان هم که خوراک برای جنگ تبلیغاتی به استبداد می دهد، مشکوک هستم. اما نکته ی مهم این است که درون زا بودن جنبش سبز و استقلال آنچنان مهم است که اینها سعی می کنند چهره ی آن رو مخدوش کنند، وگرنه سلامت میرحسین موسوی و سایر رهبران جنبش سبز چنان هست که هرگونه تلاش آنها برای زدن اتهامات بی اساس، تنها باعث مضحکه شدن و بی اعتبارتر شدنش در افکار عمومی می شود.
به نظر می رسد جنبش سبز پس از یک سال نهفتگی، امروز دوباره به سطح آمده و با همه سرکوب ها، دوباره به بار نشسته است. شما فکر می کنید جنبش سبز چه بخشی از جامعه ایران را نمایندگی می کند؟
جنبش سبز جنبش فراگیری است، اما با کسانی که در خدمت استبداد بوده اند، مرز مشخصی دارد؛ چه کسانی که قبل از انقلاب اسلامی در خدمت استبداد و علیه مردم بوده اند و چه کسانی که بعد از انقلاب می خواهند مظاهر استبداد سلطنی را بازتولید کنند. مرز جنبش سبز با اینها به نظر مرز مشخصی است. برای ما یک زمانی عجیب بود حتی تصور اینکه در خیابانهای کشور عده ای خون شهروندان را برای خودشان مباح بدانند و دست به ترور های گسترده بزنند و حتی به صورت کور، زن و مرد بی گناه را بکشند. برای ما غیر قابل تصور بود که عده ای به خاطر اغراض سیاسی شان رو به همکاری و نوکری صدام بیاورند، اما اسلحه ای را که باید به سمت دشمنان کشور باشد، به سمت مردم کشورشان گرفتند. در این مدت دیدیم هنوز هم هستند کسانی که از سر اطاعت کورکورانه از قدرت، حاضرند اسلحه ی جنگی را که باید به سمت دشمنان کشور نشانه برود، به سوی مردم گرفتند و حاضر شدند به سمت مردمی که رای شان را مطالبه می کردند، شلیک کنند. ریختن خون مردم برای جنایتکارانی که البته تنها در رسانه مستبدان زنده هستند، برایشان تنفر مردم را آورد. سرنوشت منافقین جدید هم که خون مردم را بر خودشان مباح می داند، چیز متفاوتی نیست و پوشیدن لباس فرم و استفاده از عنوان رسمی نمی تواند نقش کلاه شرعی را برایشان بازی کند.
به نظر شما آنها پیام ۲۵ بهمن را خواهند شنید؟
درسی که باید از ۲۵ بهمن باید بگیرند، این است که سرکوب و اتهام زنی جواب نخواهد داد، و تنها آنها را از درک حجم تحولاتی که در زیر پوست جامعه می گذرد، ناتوان تر خواهد کرد. مطالباتی که جلویشان سد شود، تنها سیلهای بزرگتری را سبب می شوند که هر بار غافلگیرانه تر خواهند بود. البته خوشبینانه است که که فکر کنیم استبداد به این راحتی ها حاضر است دست از کتمان خواسته های جامعه بردارد، اما نکته این است که کتمان آنها، تاثیری در حجم مطالبات محقق نشده، ندارد و در عزم مردم برای تغییر، خللی ایجاد نخواهد کرد. من فکر مردم این را در ۲۵ بهمن بلند فریاد زدند.
برخی احتمال می دهند خشونت عریان نیروهای سرکوب، می تواند موجب واکنش های تندتر مردم شود. نظر شما چیست؟
جنبش سبز یاد گرفته است که از روشهای مختلف و در شرایط گوناگون، راهش را پیش ببرد، اما روشهای خشونت آمیز قصه اش فرق می کند. من می توانم همدلی کنم که وقتی نیروی سرکوب بی امان خشونت می ورزد و حتی مردم شاهد صحنه های دلخراش ضرب و جرح افراد مسن هستند، فرد در معرض خشونت گاهی راهی جز دفاع از خودش ندارد؛ اما به نظرم وقتی ما استفاده از خشونت را نفی می کنیم، باید حواسمان باشد که خودمان از روش آنها استفاده نکنیم. این جدا از این است که خشونت معمولا در تاریخ هم پیامدهای خوبی نداشته است. از طرفی، مامور نیروی انتظامی هم یک جوانی مثل امثال ماست که دوره ی سربازی اش را می گذراند و یا همسایه ای است که برای امرار معاش در پلیس کار می کند. مطمئنا بالاخره هموطنانمان در نهادهای نظامی و انتظامی در کنار ما خواهند بود.
این مسیر می خواهد به کجا ختم شود؟ جنبش سبز چه می خواهد؟
هرچند در بیانیه های مختلف میرحسین موسوی و سایر رهبران جنبش سبز موارد مکرر گفته شده است اما من شخصا فکر می کنم ما می توانیم مشخص تر هم خواسته هایمان را طرح کنیم. این خواسته ها هم چیز عجیب و غریبی نیست. من فکر می کنم در چارچوب اجرای بدون تنازل قانون اساسی، همین اجرای اصل ۲۷ قانون اساسی که برگذاری تجمعات را آزاد می داند، یک حق بنیادی است که نمی شود از آن گذشت. با توجه به همین است که الان بیش از پیش می توانیم بفهمیم اهمیت تاکید تدوین کنندگان قانون اساسی برای گنجاندن این اصل چه بوده است. البته این یک پیشنهاد است و می تواند از مواضع رهبران جنبش فهرستی از خواسته های مشخص استخراج کرد. اما بدون مجبور کردن استبداد به تمکین در مقابل حق شهروندان برای برگزاری تجمع اعتراضی که در اصل ۲۷ قانون اساسی هم به تصریح آمده است، هیچ خواسته ی دیگری ضمانت اجرایی ندارد. به نظرم تلاش برای اجرایی کردن همین اصل، یک خواسته ی روشن و مشخص است. از طرفی هم در هر صورت نیروی سرکوب باید بفهمد حرکت مستمر جنبش سبز ادامه دارد و همانطور که بیست ماه سرکوب، مسئله ی آنها را حل نکرده است، بعد از این هم نخواهد کرد. حماقت هایی نظیر ایجاد محدودیت و حصر، تاثیری در این مسیر ندارد و فقط فضای جامعه را تندتر و کار را برای خودشان سخت تر می کند.
مادران پارک لاله،در۲۵ بهمن داغدار و عزادار دو فرزند دیگر ایران زمین شدند
مردم ایران همراه مادران پارک لاله بار دیگر داغدار و عزادار دو فرزند دلیر، ایران زمین شدند. مادران پارک لاله همراه مردم ایران در تظاهرات ۲۵بهمن شرکت داشتند و داغ و درد شیدایی شما را به چشم دیدند و باطوم و گلوله خوردنتان را با جان و روان خود حس کردند . خون سرختان را در خاک به سرمه چشم کشیدند. امروز همدرد در کنار شما پدر و مادر "صانع ژاله" و "محمد مختاری" ایستاده اند در غمتان شریکند وبه شما تسلیت می گویند
"صانع ژاله" و "محمد مختاری"، دو فرزند دلیر ایران زمین در روز ۲۵ بهمن، به ضرب گلوله ماموران کشته شدند. امروز خانواده های داغدار شان به عزای فرزندان خود نشسته اند. انها به صف هزاران خانواده پیوستند که در طی 32 سال خون فرزندانشان به برای آزادی و به ناحق ریخته شده است. روز به خاک سپاری این دو عزیز مردم، ،نیروهای بسیجی و لباس شخصی ها، ده ها نفر را بازداشت کردند، سپس با تدارکات و تمهیدات گستردهی نهادهای نظامی و امنیتی، جان باختگانی را که از جنبش مردم دزیده اند، «تشییع» کردند. اما علیرغم آن، صدای مویه مادر محمد و مادر صانع به گوش جهانیان رسیده است.دیر یا زود مردم ایران خواهد دانست این دو بخاطر ازادی در روز ۲۵ بهمن، جان باخته اند
"صانع ژاله""صانع ژاله" که روز ٢٥ بهمن ماه ١٣٨٩در حمایت از مردم مصر و تونس، در راهپیمای ای مسالمت آمیز بدین مناسبت شرکت کرده بود، در جریان ناآرامیها در تهران، مورد اصابت گلوله قرار گرفت و پس از چند ساعت دست و پنجه نرم کردن با مرگ، در سن ٢٦ سالگی جان خود را از دست داد.وی به عنوان یک فعال مدنی، از بکارگیری روشهای خشونت آمیز اجتناب می ورزید.صانع ژاله" سال ١٣٦٣ در شهرستان پاوه در استان کرمانشاه متولد شد. تحصیلات ابتدایی تا مقطع دبیرستان را در همان شهر به پایان رسانید، و پس از آن توانست با پذیرش در رشته نمایش، در دانشکده هنر دانشگاه تهران به تحصیل ادامه بدهد. وی همچنین در زمینه های فرهنگی، دانشجویی و مدنی فعال بود. صانع کار ادبی خود را با نوشتن داستان شروع کرد.وی عضو انجمن قلم کردستان ایران بود.در مورد صانع می گویند با توجه به علاقه و تواناییاش در نوشتن ، امید میرفت روزی داستان نویس موفقی باشد.. خبرگزاری فارس وابسته به سپاه پاسداران «صانع ژاله» که با شلیک مستقیم مجروح و جان باخته است، را «بسیجی»! قلمداد کرده است
"محمد مختاری".محمد مختاری، فرزند اسماعیل و ۲۲ ساله، ساکن تهرانپارس، روز ۲۵ بهمن، بر اثر شلیک مستقیم گلوله نیروهای امنیتی از سوی ناحیه "کتف" مضروب شده بود. وی در خیابان رودکی نزدیک خیابان توحید، به ضرب گلولهٔ مستقیم ماموران موتور سوار نیروی انتظامی و به وسیلهٔ کلت کمری مجروح شد و حاضران در صحنه شدت جراحات وی را در حد مرگ نمی دانستند چرا که وی تا مدتی با پای خودش نیز حرکت می نموده است. به نظر می رسد وی به علت عدم رسیدگی به موقع پزشکی جان باخته باشد چرا که براثر شلیک گلوله به کتفش خون زیادی از بدن وی خارج شده بود تاجایی که شاهدان عینی تمامی لباس های وی را غرق در خون توصیف نمودهاند.محمد مختاری سه روز پیش از کشته شدن، در صفحه فیسبوک خود نوشته بود"خدایا ایستاده مردن را نصبیم کن که از نشسته زیستن در ذلت خستهام".
ما مادران پارک لاله ، در کنار خانوادهای این دو جان باخته، داغدار و عزاداریم و هم صدا با انان خواستار: محاکمه آمرین وعاملین بازداشتها و کشتار جانباختگان سال 88 و 89 وسی ودو سال اخیر ایران آزادی بی قید و شرط کلیه زندانیان سیاسی وعقیدتیلغو کلی مجازات اعدام هستیم .
مادران عزادار ايران(مادران پارک لاله)
حامیان مادران پارک لاله ایران-اسلو حامیان مادران پارک لاله ایران -ایتالیاحامیان مادران پارک لاله ایران-دورتموندحامیان مادران پارک لاله ایران-فرانکفورتحامیان مادران پارک لاله ایران-کلنحامیان مادران پارک لاله ایران-لندن
حامیان مادران پارک لاله ایران- مونترالحامیان مادران پارک لاله-لوس آنجلس – ولیحامیان مادران پارک لاله-وینحامیان مادران پارک لاله ایران-هامبورگ 0 comments:
بندهایی از قانون اساسی ایران
اصل پنجاه و ششم قانون اساسي: حاكميت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و هم او انسان را بر سرنوشت اجتماعي خويش حاكم ساخته است و هيچكس نميتواند اين حق الهي را از انسان سلب كند يا در خدمت منافع فرد يا گروهي خاص قرار دهد
اصل نهم: در جمهوري اسلامي ايران آزادي و استقلال و وحدت و تماميت ارضي كشور از يكديگر تفكيك ناپذيرند و حفظ آنها وظيفه دولت و آحاد ملت است. هيچ فرد يا گروه يا مقامي حق ندارد به نام استفاده از آزادي به استقلال سياسي، فرهنگي، اقتصادي و نظامي و تماميت ارضي ايران كمترين خدشهاي وارد كند و هيچ مقامي حق ندارد به نام حفظ استقلال و تماميت ارضي كشور آزاديهاي مشروع را هر چند يا وضع قوانين و مقررات سلب کند
اصل بيست سوم: تفتيش عقايد ممنوع است و هيچكس را نميتوان به صرف داشتن عقيدهاي مورد تعرض و مواخذه قرار داد
اصل بيست و چهارم: نشريات و مطبوعات در بيان مطالب آزادند مگر آنكه مخل به مباني اسلام يا حقوق عمومي باشند. تفصيل آن را قانون معين ميكند
اصل بيست و پنجم: بازرسي و نرساندن نامهها، ضبط و فاش كردن مكالمات تلفني، افشاي مخابرات تلگرافي و تلكس، سانسور، عدم مخابره و نرساندن آنها،استراق سمع و هرگونه تجسس ممنوع است مگر به حكم قانون
اصل سي و دوم: هيچكس را نميتوان دستگير كرد مگر به حكم و ترتيبي كه قانون معين ميكند. در صورت بازداشت، موضوع اتهام بايد با ذكر دلايل بلافاصله كتبا به متهم ابلاغ و تفهيم شود و حداكثر ظرف مدت 24 ساعت پرونده مقدماتي به مراجع صالحه قضايي ارسال و مقدمات محاكمه در اسراع وقت فراهم گردد. متخلف از اين اصل طبق قانون مجازات ميشود
اصل سي و هشتم: هرگونه شكنجه براي گرفتن اقرار براي كسب اطلاع ممنوع است. اجبار شخص به شهادت،اقرار يا سوگند مجاز نيست و چنين شهادت و اقرار و سوگندي فاقد ارزش و اعتبار است. متخلف از اين اصل قانون مجازات ميشود
اصل سي و ششم: حكم به مجازات و اجراي آن بايد تنها از طريق دادگاه صالح و به موجب قانون باشد
اصل سي و پنجم: در همه دادگاهها طرفين دعوي حق دارند براي خود وكيل انتخاب نمايند و اگر توانايي انتخاب وكيل را نداشته باشند بايد براي آنها امكانات تعيين وكيل فراهم گردد
اصل يكصد و شصتو هشتم: رسيدگي به جرائم سياسي و مطبوعاتي علنياست و با حضور هيات منصفه در محاكم دادگستري صورت ميگيرد. نحوه انتخاب شرايط،اختيارات هيات منصفه و تعريف جرم سياسي را قانون براساس موازين اسلامي معين ميكند
اصل بيست و هفتم: تشكيل اجتماعات وراهپيماييها، بدون حمل سلاح، به شرط آن كه مخل به مباني اسلام نباشد آزاد است